مرکز مشاوره معین : مشاور تخصصی شما در تمام لحظات زندگی | لطفا صبر کنید ...



وبلاگ

لیست کلاسیک

Funeralflowers-GettyImages-104304949-5a3deb0c4e46ba0036947fc8-e1519937678708.jpg

مرگ جزء جدایی ناپذیر و به تعبیری قطعی ترین رویداد زندگی هر فرد پس از تولد او محسوب می شود. در کنار تجربه های شخصی زندگی، هر مشاوری در موقعیت حرفه ای خود بالاجبار در معرض مشاوره جویی افرادی قرار دارد که یا نگران نحوه ی مواجهه ی نزدیکان خود با رویداد مرگ عزیزی هستند و یا خود را ناتوان از مدارای کارآمد با تبعات مرگ ناگهانی و یا تدریجی عزیزی ارزیابی کرده اند. به طور معمول، سهم بیشتری از مشکلات گروه اول مراجعین را نگرانی آنها نسبت به واکنش های روانی خردسالان اطرافشان نسبت به رویداد مرگ تشکیل می دهد. به همین ترتیب آموزگاران و مربیان پرورشی مدارس نیز با توجه به شمار زیاد کودکانی که با آنها سرو کار دارند، هرساله با عده ای از دانش آموزان روبرو می شوند که در اثر مرگ، فرد با اهمیتی را در محیط زندگی خود از دست داده اند و این در حالی است که شاید بیشترین فشار را در این مواقع، والدین یا سرپرستان این گروه از کودکان تجربه می کنند و بیش از همه نیازمند آگاهی از نحوه ی واکنش روانی کودکان سنین مختلف در مواجهه با واقعیت مرگ نزدیکان و نیز دانستن روش های درست مواجهه با واکنش های کودکان هستند.

واقعیت این است که واکنش کودکان در مواجهه ی با مرگ نزدیکان ، با آنچه در بزرگسالان وجود دارد، بسیار متفاوت است. در سنین کودکی نیز برداشت کودکان از مرگ متناسب با سن و سال آنها فرق می کند. کودکان سنین پیش دبستانی مرگ را به عنوان یک پدیده ی موقتی و قابل بازگشت تلقی می کنند، برای مثال تا سنین 3 سالگی مفهوم مرگ برای کودک غیرقابل درک است. آنها بین سنین 3 تا 5 سالگی، مرگ را به عنوان یک مسافرت طولانی تلقی می کنند و غیر قابل بازگشت بودن آن برایشان قابل فهم نیست. در این سنین مرگ معادل خواب تلقی می شود و اگر فرصت کافی برای صحبت در مورد مرگ را نیافته باشند و یا در اثر برخورد نارسای اطرافیان، اضطراب زیادی را تجربه کرده باشند، ممکن است دچار مشکلات حین خواب و به خواب رفتن گردند. آنها ممکن است نبودن فرد با اهمیت در زندگی را به رفتار غلط خود نسبت دهند و خود را مسئول آن بدانند، بنابراین احساس گنا زیادی بکنند. گاه این احساس گناه کردن ها ممکن است مشکلات جدی در توانایی حفظ آرامش خود، خوابیدن، غذاخوردن و برقراری و حفظ ارتباط با همسالان و بزرگترها را به جای بگذارد.

در سنین 5 تا 8 سالگی برداشت کودک نسبت به مرگ بیشتر از گذشته شبیه افراد بزرگسال می شود، ولی بیشتر کودکان در این سنین هنوز تصور می کنند که این مسأله هرگز در مورد آنها و یا افراد دیگری که آنها می شناسند، روی نخواهد داد. پس از سنین 8 یا 9 سالگی، تقریبا اغلب کودکان می دانند که مرگ بدون بازگشت است و هر آن ممکن است برای خود آنها اتفاق بیفتد. در این سنین کودک علاوه بر اضطراب ناشی از در دسترس نبودن فرد محبوب، دچار اضطراب نیستی خویش نیز می شود. به علاوه تا حدودی قادر است غم و اندوه و اضطراب نزدیکان را پس از رویداد احتمالی مرگ خویش پیش بینی کرده، از آن نیز متأثر گردد. در سنین بعد از 12 سال، علاوه بر موارد فوق، اضطراب نیمه کاره ماندن کارها، تنها ماندن عزیزان، و سرانجام ابهام سفر مرگ، به وضوح در نوجوان قابل مشاهده است.

اگرچه نحوه ی بروز این اضطراب ها ممکن است با بزرگسالان تفاوت های اساسی داشته باشد. مرگ نزدیکان می تواند غم و اندوه فراوان، ناامیدی و خشم زیادی را به بار آورد. وقتی عزیزی از میان خانواده ای رخت برمی بندد، علاوه بر ضربه ی عاطفی و سردرگمی که ممکن است پس از این واقعه به طور مستقیم به کودک دست بدهد، ناراحتی سایر اطرافیان سوگوار و عوارض عاطفی که آنها تجربه می کنند نیز باعث می شود که از میزان مراقبت و حمایت کنندگی شان نسبت به کودک کاسته شود و این خود موجب افزایش سردرگمی و اضطراب کودک می گردد. بی تفاوتی احتمالی و یا واکنش خفیف عاطفی برخی از کودکان، به خصوص در سنین پایین، تا چند هفته پس از مرگ یکی از عزیزان، لزوما پدیده ای غیرطبیعی و نابهنجار نیست و این شاید به خاطر عدم درک کامل آنها از بازگشت ناپذیری فرد متوفی و یا ناتوانی در پیش بینی پی آمدهای منفی آن باشد. اما در مواردی که این بی تفاوتی یا انکار مرگ طول بکشد و یا بروز واکنش های غمگینی بیش از حد به تأخیر بیفتد، می تواند در آینده مشکلات بسیار جدی تری را بوجود آورد.

در موقع تدفین، اگر کودک از شرکت در مراسم بترسد، نباید او را به این کار مجبور کرد. بدیهی است که مشارکت دادن او در مراسم ختم، شب هفت و چهلم و نیز چیدن سفره و … در تسریع ایجاد حالت تعادل مؤثر است. در این شرایط باید به کودک فرصت داد تا به راحتی عزاداری و گریه کند، از خاطراتش با فرد متوفی سخن بگوید و احساس محبت یا حتی کینه ای را که ممکن است نسبت به متوفی داشته باشد، مطرح سازد.

نکته ی بسیار مهم این است که برای کودکان زیر 12 سال، دیدن بدن متوفی توصیه نمی شود و اطرافیان باید ( به خصوص در مواردی که به هر علت جسد از حالت طبیعی خود خارج شده است) از این کار ممانعت به عمل آورند.

با توجه به این نکته که پرخاشگری های کودک ( و حتی بزرگسال) اغلب ناشی از ناکامی آنها در ارضای نیازهای اساسی است و از آنجا که فرد متوفی ارضاء کننده ی بسیاری از نیازهای اساسی، امنیت مادی و عاطفی کودک بوده است، فقدانش به عنوان یک ناکامی عمده می تواند در کودک پرخاشگری زیادی تولید نماید. بدیهی است اگر این پرخاشگری بیش از حد دوام یابد، و یا از شدت خیلی بالایی برخوردار باشد، یاری جستن از یک روان شناس کودک ضروری است. گاهی پس از مرگ والد، برخی از کودکان شروع به بروز رفتارهای کودکانه تر از آنچه متناسب با سن و سال واقعی شان است، می کنند. در این موارد رفتارهای بچگانه تر، وابستگی در غذاخوردن، تلاش برای جلب توجه اطرافیان و نیاز شدید به در آغوش کشیده شدن و حتی بچگانه صحبت کردن در آنها به وضوح دیده می شود.

وقتی که سن کودک خیلی کم است، به دلیل خودمداری که در درک پدیده ها دارد، علت هر آنچه را که در اطرافش روی می دهد، به خود نسبت می دهد ( تا حدود 7 سالگی) . در این هنگام او به احتمال زیاد تصور می کند که سبب اصلی مرگ فرد متوفی، خود اوست. بدیهی است احساس گناه ناشی از این فکر می تواند بسیار اضطراب آور باشد. این اضطراب، خود را در قالب علائم رفتاری متعدد نشان می دهد. اگر این اضطراب دوام یابد، خطر بسیار عمده ای برای سلامت روان محسوب می شود.

 

نکات مهم

کودک و مرگ نزدیکان

براساس آنچه گفته شد، وقتی با کودکی مواجه می شویم که فرد با اهمیتی را در زندگی خود از دست داده است، می باید به نکات کلی زیر توجه داشته باشیم:

1- کودکان بین 3 تا 5 سال تصور می کنند که فرد متوفی به سفر رفته است.

2- کودکان 5 تا 8 سال تا حدی به مفهوم سفر بی بازگشت توجه دارند، اما ممکن است به هیچ وجه علائم عزاداری از خود بروز ندهند.

3- پس از 8 سالگی مفهوم بی بازگشت بودن مرگ در کودک مستقر می شود.

4- کودکان پس از 12 سالگی، مفهوم نسبتا کاملی از مرگ دارند، ولی ابعاد واکنش های عاطفی آنها می تواند با بزرگسالان تفاوت داشته باشد. مثلا کمتر بگویند، راحت تر غذا بخورند و جتی پر فعالیت تر از قبل به نظر برسند.

5- تقریبا در تمامی مراحل فوق آنچه می تواند مشترک باشد، اضطراب ناشی از ندیدن فرد محبوب است.

6- تا سن 8 سالگی باید مراقب بود که به کودک پیام هایی که حاکی از سفر موقت فرد متوفی است، صادر نشود. زیرا او را منتظر رویدادی خواهد کرد که هیچگاه به وقوع نخواهد پیوست و سازگاری او را با پی آمدهای مرگ تأخیر می اندازد. پس از 12 سالگی نیز کودک به خودی خود می داند که بازگشتی در کار نیست.

7- وقتی فرد متوفی جزو والدین کودک است، اضطراب بی پناهی و فقدان حمایت در کودک آشکارا دیده می شود. لذا در هر سنی که قرار دارد، وجود فردی که با وجود سوگواری بتواند نیازهای پیوستگی و حمایت جویی کودک را پاسخ دهد، ضروری است. شاید به علت شدت حالات انفعالی والد باقی مانده، بهترین کس برای این کار او نباشد، باید در این زمینه حساس بود.

8- باید به کودک فرصت داد تا بدون شرم، ترس و انکار، هیجانات مثبت و منفی خود را به راحتی بروز دهد. در این مواقع وجود بزرگسالی که قادر است در حین نشان دادن اندوه خود، با آرامش به حرف های کودک گوش دهد، او را نگاه کند و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم او را حمایت کند، ضروری است.

9- توصیه ی جدی می شود که از مواجهه ی کودک با کالبد در حال غسل و یا دفن متوفی ممانعت به عمل آید ( به خصوص در سنی زیر 12 سالگی). به طور مکرر مشاهده شده است که متعاقب آن کابوس های شبانه، باورهای نادرست از زندگی و مرگ و ترس از خاک، خواب، تاریکی و زیرزمین در کودکان رشد کرده است.

10- در طی مراسم یادبود، همواره مسئولیت های اجرایی متناسب با توانایی های کودک به او محول شود.

11- اگر بروز علائم غم و اندوه و عزاداری، بیش از دو هفته در کودک به تأخیر افتاد، حتما با روان شناس و یا روان پزشک مشاور کودک ملاقات کنید.

12- آنچه در گذر سالم کودک از این وهله اهمیت دارد، واکنش صحیح اطرافیان است ک همتأسفانه در بسیاری از موارد به رغم وجود حسن نیت محض، بسیار پر اشتباه است. لذا ملاقات با مشاوران فوق الذکر می تواند شمار را یاری کند تا به کودک برای درک درست و کسب مسأله ی سازگاری مناسب مدد برسانید.

13- اگر کودک دانش آموز است، باید با مدرسه ی او تماس مستقیم برقرار کرد. شرایط را با مدیر، مربی پرورشی، مشاور و از همه مهمتر آموزگار او در میان گذاشت.

14- کارکنان مدرسه می توانند از طریق دادن فرصت کافی به دانش آموز برای برقراری مجدد سازگاری، بیشترین کمک را بکنند باید در این مواقع به خاطر داشت که مشاهده ی افت تحصیلی موقت و عملکرد نامطلوب تحصیلی در دانش آموز، پدیده ی عجیبی نیست. دادن فرصت به دانش آموز برای صحبت کردن از خاطره ی متوفی، ابراز همدردی دوستان و معلمان با او، بسیار دلگرم کننده است.

15- آموزگار این دانش آموزان باید مراقب باشد که در عین ابراز اندوه خود به کودک و دادن فرصت گفت و گو به او برای طرح مسأله و حمایت از او برای ابراز نگرانیها، غم ها و هیجانات منفی اش، از بزرگ کردن مسأله بپرهیزد. گاهی اوقات دانش آموزی که تاب ه حال خود را در مرکز توجه دیگران احساس نمی کرده است، ممکن است متمایل به بروز احساسات اغراق آمیز و دوام آن برای جلب توجه شود.

16- و سرانجام، به خاطر داشته باشیم که به جای کودک نمی توانیم وضعیتی را تجربه کنیم، بلکه فقط می توانیم در کنار او، تسهیل کننده ی تجربه ی گذار او از فاجعه باشیم. بدیهی است این کار توسل به خدا و زمان می خواهد، پس شکیبایی خود را از دست ندهیم.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پرتال جامع علوم انسانی


download-1.jpg

اهمیت نظام خانواده و تأثیر سال های اولیه زندگی مشترک در شناخت همسران از یکدیگر موضوعی بود که در مصاحبه ی مؤسسه فرهنگی تبیان با جناب آقای دکتر بهمنی، مشاور و استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبشخی، تحت عنوان ” سه سال تلاش برای هم زبانی ” به آن پرداخته شد.

در ادامه جزئیات این مصاحبه آورده شده است.

 

تبیان : آقای دکتر بهمنی ، یکی از مشکلات زوج های جوان اختلافاتی است که با خانواده ی همسرشان پیدا می کنند ، چگونه باید این روابط را مدیریت کرد، تا مشکلی پیش نیاید؟

دکتر بهمنی بهمنی - مصاحبه - ازدواج

برای پاسخ گویی باید کمی از قبل تر شروع کنم. اول باید ببینم ازدواج چیست؟ ازدواج به چه چیزی منتهی می‌شود و آن چیزی که محصول ازدواج است، چه کارکردی دارد؟ که اگر تأمین نشود ناکارآمد خواهد بود.

ازدواج نقطه ی آغاز آن چیزی است که بعداً به آن زناشویی می گوئیم و زناشویی زمینه ی ایجاد آن چیزی است که به آن خانواده می‌گوییم. خانواده انواع مختلف دارد. امّا همه ی آنها با ازدواج شکل گرفته است. ما در خانواده به دنیا می آئیم و رشد می‌کنیم امّا قبل از آن یک روزی خانواده ای شکل گرفته بوده است.

تنها شکل مورد قبول و کارآمد شکل گیری خانواده ی جدید ازدواج است. ازدواجی که منجر می شود به فضای روابط دو نفره که خیلی زیباست و به آن می‌گوییم زناشویی.

ازدواج نقطه ی آغاز آن چیزی است که بعداً به آن زناشویی می گوئیم و زناشویی زمینه ی ایجاد آن چیزی است که به آن خانواده می‌گوییم.

در زبانهای دیگر واژه ای به زیبایی زناشویی نداریم زیرا به هر دو نقش زن و شوهری به طوری همزمان اشاره می‌کند. این واژه خیلی زیباست. زن در رابطه زناشویی یک نقش  و شوهر هم یک نقش است وگرنه قبل از آن صحبت از یک مونث و یک مذکر بود. نقش‌های زنانگی به معنی زن و همسر و نقش‌های شوهری به معنی مرد و همسر به معنی مجموعه رفتارهایی است که از این آدم در موقعیت خاص انتظار می‌رود. این نقش زنی و نقش مردی با هم می‌شود زناشویی که سازنده ی خانواده است.

اما خانواده چه کارکردی دارد،که اینقدر روی آن تاکید می شود. خانواده کارش مثل رَحِم است. کار رحم چیست؟ یک نطفه را تبدیل به جنین می‌کند و از آن حفاظت می‌کند تا جنین به دنیا بیاید و حتی اگر مشکلی برای جنین پیش بیاید کمک به ترمیم آن می‌کند ما وقتی از رحم زاییده می‌شویم نیازی به آن نداریم. زیرا رحم دومی ساخته می‌شود برای حفاظت از ما. جنس رحم دوم رفتار دو نفر است که کارشان نگه داری و حفاظت از ماست. دراین رحم دوم نوزاد تغذیه می کند، از او مراقبت می شود و در صورت بروز مشکل به آن کمک می کنند.

اما فرق آن با رحم مادر در این است که این بار، خود مرد (پدر) و زن (مادر) بعلاوه فرزند جزء ساختار این رحم هستند. رفتارشان فضایی ایجاد می‌کند که در آن فضا آنها هم حفاظت می‌شوند، تغذیه روحی و جسمی می‌شوند، رشد می‌کنند و اگر مشکلی برایشان پیش آمد در این فضا از آنها حمایت می شود.

ازدواج یک پیوند و قرارداد است بین دو نفر که حداقل رشد یافتگی را داشته باشند یعنی باید دو نفر با هم جمع شوند اما روی کلمه دو نفر تأکید می‌کنم، این یعنی یکی شدن دو نفر اشتباه است. این یک اختلال روانی است که فردیت و محدوده‌های فردی بین برود.

ازدواج ،ساختن یک واحد است اما یک واحد دونفره

متأسفانه در ازدواج برخی به دنبال این هستند که با دیگری یکی شوند. یک واحد ساخته می‌شود امّا یک واحد دو نفره. اگر معنی «نفر» را نفهمی، ازدواج را گم می‌کنی. در یک ازدواج خوب هر دو نفر سرویس می‌گیرند و رشد می‌کنند دلیل اینکه یک زوج خوب ارتباطشان ماندگار است، این است که نیازهای هم را ارضاء می‌کنند وقتی نیازها ارضا شود، افراد رشد یافته تر می‌شوند، هر چه رشد یافته تر شوند بی نظیرتر می‌شوند، هر چه بی نظیرتر شوند، تنهاتر می‌شوند و هر چه تنهاتر نیازشان به همدم و همصحبت بیشتر خواهد شد.

دکتر بهمن بهمنی - ازدواج 

در یک ازدواج کار آمد چون زن و شوهر هر کدام رشد می‌کنند، دو نفر  می‌شوند. ازدواج سالم حذف شدن یکی به نفع دیگری، دیده نشدن یکی در جوار آن یکی و… نیست، بروز کردن هر دوی آنهاست. هر چه بروز کنی و وضوح بیشتری پیدا کنی تفکیک بیشتری صورت می‌گیرد و فردیت بیشتری خواهی داشت پس در خانواده کار آمد فردیت‌های جا افتاده پذیرفته می شود. (این در حوزه فردی) است.

در حوزه ی خود خانواده؛ وقتی دو خانواده الف و ب وجود دارند. یک پسر از خانواده الف آمده است و یک دختر هم از خانواده ب آمده که با هم یک واحد جدید تشکیل می‌دهندو این خانواده نو پا هنوز جداره اش سست است.

خانواده باید اطلاعات بگیرد و بدهد تا خود را تنظیم کند و اطلاعات را در اختیار اعضاء هم بگذارد که رشد کنند این جداره که اطلاعات را می‌دهد و می‌گیرد، سخت افزاری نیست، نرم افزاریست.

شما فکر می‌کنید جداره های هر خانواده محصول چیست؟ چه چیزی خانواده را از دیگران جدا می‌کند؟ خانواده‌هایی را می‌شناسم که در خانه بسته است، پلاک مشخص است و کلید دارند امّا هر چه در خانواده می‌گذرد همه از آن با خبرند زیرا اطلاعتشان را به هر کسی می‌دهند، این خانواده نشتی دارد و انگار در خانه ی شیشه ای زندگی می‌کند. همه داخل خانه را می‌بینند و حق پیدا می‌کنند راجع به آن نظر دهند. این خانواده جداره ندارد. و همه داخل آن نفوذ می‌کنند.

برخی خانواده ها هم مثل سیاهچاله های کهکشانها هستند یعنی  از داخل آن نه اطلاعاتی بیرون می‌آید نه اگر اطلاعاتی وارد شد، بر می‌گردد اینها ایزوله هستند هر دوی آنها بد است.

خانواده باید اطلاعات بگیرد و بدهد تا خود را تنظیم کند و اطلاعات را در اختیار اعضاء هم بگذارد که رشد کنند این جداره که اطلاعات را می‌دهد و می‌گیرد، سخت افزاری نیست، نرم افزاریست. به شکل طبیعی اعضای خانواده باید برای اینکه خود را با خانواده جانبی تطبیق دهد باید اطلاعات رد و بدل کنند، راز به تدریج جدا شدن خانواده از طریق تنظیم اطلاعات ، فاز زائیده شدن می‌شود وقتی آدمی به دنیا می‌آید، مادر درد دارد. خود نوزاد هم مشکلاتی دارد که اگر رعایت نشود، حتی آسیب می‌بیند.

باید خیلی مراقب بود که جنین دیر به دنیا نیاید. اگر طول بکشد خطرناک است و جنین می‌میرد. برای همین اگر به طور طبیعی به دنیا نیاید، سزارین می‌کنند. ممکن است جنین زودرس حتی دو ماه زودتر به دنیا آمده باشد و با دستگاه نگهداری اش کنند اما دیررسی به ماه نمی‌کشد. چند روز طولانی تر شود باعث مرگ جنین و حتی مادر می‌گردد.

فرزندان هم در رحم والدین باید زائیده شوند. باید خانواده ی خود را تشکیل دهند. این رفتن هم مثل زایمان درد روانی دارد برای پدر و مادر زیرا از دست دادن تلقی می‌شود و نگرانی به دنبال دارد و زمان می برد تا عادت کنند. در این مدت شروع به کارهایی می‌کنند که ما به آن می گوئیم دخالت. اصولا والدین هم دلتنگ می شوند و هم از روی نگرانی شروع به آموزش می‌کنند. به فرزند خود برای زندگی جدید آموزش های رفتاری می دهند که در زندگی برایش ایجاد مشکل می کند.

این باعث می شود آقا و خانم دچار تعارض‌هایی بشوند. آنها در حال تحلیل شرایط جدید و وفق دادن خودشان با هم هستند. امّا یکی از بیرون آموزش متفاوتی برای نوع رفتار به آنها می دهد و سازگاری آنها خدشه دار می شود.اگر زوج جوان بلد نباشند به چه طریق اطلاعاتی که به آنها می‌رسد و از آنها بیرون می رود را تنظیم کنند ، منجر می‌شود دیگران یا زیادی فرصت برای دخالت داشته باشند یا احساس کنند کنار گذاشته شده اند و واکنش نشان ‌دهند.

ما سه سال اول زندگی زناشویی را در زوج‌های موفق سه سال تلاش برای همزبانی می گوئیم.

خود این مرحله که زن و شوهر یاد بگیرند که چگونه ارتباط برقرار کنند که هم والدین ناراحت نشوند و هم استقلال خود را از دست ندهند، زمان می‌برد. گاهی دو سه سال طول می‌کشد و بهای سنگینی هم باید برای آن پرداخت شود. ما باید به این افراد یاد دهیم که چگونه واحد دو نفره شان را جداره بدهند. که جنسش آهن نیست.

چگونه و چه حرفهایی را به طرفین شان منتقل کنند و اطلاعات ورودی را تفسیر کنند وچگونه با هم شریک شوند . این کار یک مهارت است که باید یاد داده شود تا این دو نفر یاد بگیرند به نفع هویت رابطه دو نفره شان ، جوری رفتار کنند که خانواه ها طرد نشوند امّا خودشان هم در آنها حل نشوند، دو سه سال هم طول می‌کشد.حتی اگر با آموزش باشد وگرنه هیچ وقت کسب نمی‌کنند.

دکتز بهمن بهمنی - ازدواج 2

ما سه سال اول زندگی زناشویی را در زوج‌های موفق سه سال تلاش برای همزبانی می گوئیم. در زوج های غیر موفق که هیچ  وقت همزبان نمی‌شوند و فقط یکدیگر را تحمل می‌کنند.

دختر و پسر زمانی در زمان انتخاب، بر اساس شباهت ها تمایل به ازدواج پیدا می کنند و متأسفانه آموزش داده نمی‌شود و بعد از ازدواج دو نفر با دیدن تفاوت‌ها فکر می‌کنند اشتباه کردند و تقاضای جدایی دارند.در صورتی که همه اول براساس شباهت‌ها ازدواج می‌کنند و بعد باید تفاوت‌ها را مدیریت کنند .

این پروسه زائیده شدن خانواده ی جدید از دو خانواده ی قدیم درد دارد، زمان براست اما مزایا دارد و اگر درست پیش رود ذوق و شوق هم ایجاد می‌کند. نتیجه اش می‌شود یک خانواده با هویت جدید، که باید فرهنگ خصوصی خودشان را هم بسازند. فرهنگ اختصاصی خودشان بر پایه ی ارزش‌های مشترک امّا برای ارزش‌های متفاوت هم باید فکری کرد. باید زمان صرف شود. یک تعداد در خانم تغییر کند و برخی در آقا. و ممکن است برخی هم متفاوت باقی بماند . اگر جز ارزش‌های بنیادین نباشد، ایرادی ندارد و خوب هم هست.

 

تفاوت نباید مشکل ساز باشد بیشتر مواقع تا وقتی فقط ارتباط دو نفر مطرح است ، زودتر به نقطه ی مشترک می رسند.به شرطی که مرامشان تبادل اطلاعات باشد. امّا اگر در مورد موضوع خاصی خانواده ی دو نفر هم بخواهند وارد شوند، رسیدن به فصل مشترک کمی دشوار می شود.

باید به زوج جدید یاد دهیم مسائل روزمره ی خودشان را فقط داخل خانواده حل کنند. روزهای اول سخت است چون عادت دارند در مورد همه ی موضوعات با خانواده ی خود گفتگو کنند .اگر در مورد نوع غذا و… باشد مشکلی ایجاد نمی‌کند امّا اگر ر مورد سبک زندگی باشد مشکل ساز می‌شود.

زوج جوان باید یاد بگیرند اگر والدین رفتار فرزندشان را پرروگی تلقی کرد چگونه عذرخواهی کنند و به آنها بگویند شما هنوز سرور مائید، دوستتان داریم امّا برخی خواسته هایتان را نمی توانیم عملی کنیم.

باید این دو نفر بفهمند در صورت لزوم از اشخاصی غیر از اعضای خانواده یا افرادی از خانواده با لفظ مشاور کمک بگیرند. هر دو باید به هم کمک کنند تا از خانواده ی قبلی خود زائیده شوند. ما باید به دختر و پسرها یاد دهیم بیائید زائیده شوید و  واحد مستقل خود را بسازید. یاد دهیم سخت است و مشکلات  در آن زیاد است ولی همه اینها باید با حسن نیت باشد. یاد بگیرند گاهی والدین شان ناراحت می‌شوند نه بدلیل پررویی آنها بلکه چون خلاف توقع والدین بوده است. یاد بگیرند اگر والدین رفتار فرزندشان را پرروگی تلقی کرد چگونه عذرخواهی کنند و به آنها بگویند شما هنوز سرور مائید، دوستتان داریم امّا برخی خواسته هایتان را نمی توانیم عملی کنیم.

 

تبیان : منظور شما از یک نفر دیگر کیست؟

انسان عاقل که می‌تواند دوست باشد، همکار باشد یا کسی در اطرافیان که خود زندگی موفقی دارد. از آن بپرسند که چنین مشکلی را  چطور حل کرده است؟ البته خیلی مهم است آن فرد عاقل باشد و از زندگی اش با خبر باشیم که خودشان خوب زندگی می‌کنند.

گاهی خود دو نفر با هم صحبت می‌کنند مثلاً خانم می‌گوید مادر شما چنین رفتاری دارد که من نمی‌پسندم… آقا نباید داد و فریاد کند. باید صحبت کنند و بعد به همسرش بگوید من به تو کمک می‌کنم تا مشکل رفع شود امّاطوری با مادرم رفتار نکن که ناراحت شود.

اونوقت آقا ممکن است خواسته ی همسرش را به زبان خودش به مادرش منتقل کند چون زبان مادر خود را بهتر می‌فهمد و بعد مادر ملزم به رعایت می‌شود بدون اینکه توهین تلقی کند. گاهی برای انجام چنین کاری باید چند ماه وقت صرف کند.

 

تبیان : اولین قدم بعد از ازدواج برای داشتن یک هویت خانوادگی مستقل چه باید باشد؟

اولین چالش بعد از ازدواج باید تطبیق فرد با خانواده ی خودش باشد و لازمه اش هماهنگی  زیاد همسران با هم است.

باید به جوان ما یاد داد سناریو بازی کنند نه با نیت تحمیق بلکه با نیت تعمیق رابطه.

فرمایش حضرت حق: مرا بپرستید و اطاعت کنید و به والدین نیکی کنید. نمی‌گوید عدالت بورزید و اطاعت کنید یعنی عدالت گاهی حکم می کند در مقابل بدی والدین رفتار تندی داشته باشم اما قرآن این را نمی پسندد.در هر شرایطی باید نیکی کنی ولی با رفتار صحیح می توانی آنها را مدیریت کنی. چون هیچ پدر و مادری بد فرزندشان را نمی خواهند .اگر ما طبق این فرمایش عمل کنیم، مشکلات در این حیطه حل خواهد شد.

 

 

مصاحبه بخش خانواده ایرانی مؤسسه فرهنگی تبیان با دکتر بهمن بهمنی 

تابستان 1390


photo_2018-09-26_13-48-22-e1537958859397.jpg

” کارگاه آموزشی بهداشت روان خانواده ” به همت مرکز بسیج جامعه پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، با مشارکت مرکز مشاوره و سلامت روان دانشجویی دانشگاه و با حضور جمعی از کارکنان در سالن اجتماعات فارابی دانشگاه برگزار شد.

به گزارش مفدا علوم بهزیستی و توانبخشی؛ دکتر بهمن بهمنی به عنوان مدرس این کارگاه آموزشی، به اهمیت خانواده، مبانی و اصول آن و ارتباط مناسب زناشویی پرداختند. طبق گفته ی ایشان : خانواده یک انتزاع است و محصول ظرفیت ذهنی و عاطفی است، خانواده بستر تولد، زندگی و مرگ است.

وی با اشاره به کتاب های “هشت درس برای زندگی زناشویی بهتر” و همینطور “ازدواج بدون شکست”، رکن اصلی خانواده را همسری دانست که با یک قرارداد شروع می شود از این مرجع بقیه ارتباطات خانواده شکل می گیرد. اگر کفایت این رابطه را بیشتر کنیم بقیه کارکردهای این خانواده بیشتر می شود، در خانواده های امروزی، مهم ترین دغدغه بعد از مدتی، فرزندان می شوند و این بهترین وضعیت نیست، چرا که باید مهم ترین دغدغه، روابط زناشویی باشد.

دکتر بهمنی افزود؛ ما بلد نیستیم مسئولیت ارتباطمان را بپذیریم چون یاد نگرفتیم و حالا باید چکار کنیم؟ ما در زمان حال زندگی می کنیم وقتی در گذشته زندگی می‌کنیم، یعنی هنوز همان فرد گذشته ایم ما به لحاظ هوشی، شناختی، درک و دانش و به لحاظ مهارتی، رشد می کنیم ولی به لحاظ رشد عاطفی و هیجانی در گذشته مانده ایم، ما در مناسبات احساسی گذشته خود و نسبت های احساسی که داشتیم مثل ناکامی، وابستگی و…. این بخش وجود همانطور مانده ایم، غیر از هستی که هست هیچ چیز دیگری وجود ندارد و دنبال چیزی هستیم که نیست، بعد هست ما هم، نیست می شود و گذشته ای که نیست دنبالش می گردیم.

” کتاب ازدواج بدون شکست”، هفت راه کسب مهارتهای ارتباطی بین زن و شوهر که بسیار غلط هستند را توضیح می دهد و مسائل مرتبط با حال و مساله گشا که چطور زن و شوهرها باهم حرف بزنند را توضیح می دهد.”

وی تصریح کرد؛ یکی از مأموریت های خانواده، کمک به اعضاء است که بتوانند مشکلات را حل کنند،  همه اعضای خانواده باید آموزش ببینند تا کفایت های خانواده برای حل مساله بالا برود و خانواده یک واحد حل مساله است، به اعضاء خود کمک می کند تا مسائلش را حل کنند.

”  مساله چیست؟ هرموقعیتی که بتواند به نیاز ما پاسخ بدهد نیازها فطری و غریزی هستند. این نیازها از طریق یادگیری پاسخ می گیرند.”

” خواسته های ما و نیازهای ما یکی نیست، اگر نیاز به خواسته سرویس بدهد، ما سالم رشد می کنیم اما خیلی از موارد نیازهای ما به خواسته های ما کمک نمی کنند و جلو پاسخ نیازها را هم می گیرند، مشکل و مریضی از اینجا شروع می شود.”

وی در ادامه افزود: جایگاه و منزلت یک نیاز فطری است. احترام یک نیاز فطری و منزلت یک نیاز کاذب فطری است ، درصورتی که احترام نیاز و احساس ارزشمندی هست.

” هر آدمی این حق را دارد که احساس ارزشمندی داشته باشد، هرکدام از همسران این حق را دارند که مقبول بدون شرط طرف مقابل باشند، اما این مسئولیت که به حق طرف مقابل پاسخ بدهند ، حقش این هست که مسئولیت پذیری طرف مقابل داشته باشد و این یک قاعده است.”

” نگاه ما به خود ما در مروادات انسانی نیست،  مسئولیت خودمان را در تغییر شرایط نمی پذیریم، شکایت ها و انتقادات را می پذیریم، این نقص هست، در ارتباط خانوادگی هم همینطور هست این نقص فراگیر می سوزد ، در روابط خانوادگی این سم است که بخواهیم طرف مقابل را درست کنیم و یک جوری رفتار کنیم که بازنده نشویم و تصور کنیم که اگر از این بازی بیرون بروم، خیلی از مزیت ها را از دست میدهم.”

دکتر بهمنی همچنین گفت: در آموزه های دینی، تو مأمور رفتار خودت و پاسخگو به خدا هستی و نباید حق الناس گردنت باشد. اما در پدیده دو نفره گی، دو پدیده حق و مسئولیت وجود دارد، این مسئولیت در واقع این است “به او حق پاسخ بدهم تا حق داشته باشم و بتوانم از او مسئولیت طلب کنم”، باید ذهنیت را به سمت کشف نیازهای طرف مقابل و پاسخ به نیازها و خواسته هایش سوق دهیم.

وی افزود: ما باید بتدریج، به طرف اینکه روابط دونفره زناشویی را تبدیل کنیم به پاسخ ها وخواسته های نیاز محور پیش برویم، چرا که این یک چارچوب درست رابطه زناشویی است.

مدرس این کارگاه آموزشی ادامه داد: انگیزه وقتی ایجاد می شود که یک فاصله درک شود، انگیزه هر رفتاری است که به رابطه، نیرو و جهت می دهد.

وی در پایان سخنانش، ” چگونه مسئولانه به نیازهای خود پاسخ بدهیم” و ” جستجوی نیازهای بحق خود بدون کوچکترین بی احترامی باشیم ” را از موضوع های کارگاه بعدی ذکر کرد.


Counseling-Psychology-Big-4-300x166.jpg

“مشاوره برای همسران”  که به آن ” مشاوره زناشوئی ” نیز گفته می شود، شامل خدماتی است که یک متخصص مشاوره  آموزش دیده در حیطه روابط همسران، برای کمک به بهبود سازگاری و افزایش خشنودی زن و مرد از زندگی زناشوئی خود ارائه می کند.

ارتباط زناشوئی هسته مرکزی روابط خانوادگی را تشکیل می دهد. خانواده همان موقعیتی است که همه ما برای آرام زیستن، رشد کردن و شکوفا شدن به آن نیازمندیم.

مشاوره زناشوئی ، کمک حرفه ای به آنها است تا بتوانند ابتدا مشکلات و تعارض های خود را شناسائی، سپس دلایل ایجاد آنها را بشناسند. پس از آن بفهمند که چرا این مشکلات دوام پیدا می کنند و به دنبال آن بتوانند از روش های کارآمد جدیدی که تا به حال استفاده نکرده اند برای برطرف کردن آنها و بهبود ارتباط متقابلشان استفاده کنند.

بسیاری از مشکلات همسران به خاطر ناآگاهی آنها از نیازها و خواسته های طرف مقابل و نیز ناتوانی هر یک در اعلام رسا و کارآمد خواسته های خود به دیگری است.

با استفاده از مشاوره زناشوئی، همسران می توانند:

1)  تصمیم های عاقلانه و کارآمدی را برای بازسازی رابطه تهدید یا تخریب شده زناشوئی خود بگیرند.

2) برای تقویت روابط متقابل شان به گونه ای که هر یک احساس بهرمندی بیشتر از وجود طرف مقابلش کند بکوشند

3) نحوه بهرمند کردن همسر از وجود خود را از طریق شناخت نیازها و خواسته های او فرا بگیرد.

4) تفاوت های خود را بشناسند و برای تبدیل کردنشان به شباهت، یا کار برای کاهش آنها و یا مدارا با آنها را یاد بگیرند.

مطالعات نشان داده است که بسیاری از مشکلات زناشوئی بخاطر نداشتن دانش و یا مهارت های مناسب برای شناسائی و حل مشکلاتی است که همسران در ارتباط روزمره با یکدیگر پیدا می کنند. اما در بسیار از موارد هم مشکلات ریشه در ترس ها و انتظاراتی دارد که افراد به وضوح از آنها خبر ندارند. این انتظارات، خواسته ها و ترس ها ریشه در نابسامانی های ایام کودکی  یک یا هر دو همسر دارد. در فرایند مشاوره لازم است، هر یک از شرکا زندگی با کمک مشاور برای درک مشکلات خود بکوشند تا بتوانند از تأثیر مخرب آنها بر رابطه جلوگیری کنند.

ویژگی های یک مشاوره زناشوئی مطمئن

مشاوران زناشوئی در اولین جلسات مشاوره به مراجعین خود یاد می دهند که در فرایند مشاوره، هر کدام از آنها به جای تلاش برای متقاعد کردن و تغییر دیگری فقط می توانند روی سهم خود از مسئله کار کنند. و به آنها اطمینان می دهند که هر تغییر درست در هر یک از همسران ناگزیر دیگری را برای تغییر جدید ترغیب می کند.

لازم به تأکید است که کار مشاور تصمیم گیری به جای دیگران نیست. و به هیچ وجه نباید رفتارشان باعث شود تا مراجعین تصور کنند که قابلیت و توانائی رسیدن به تصمیم های درست را ندارند و نمی توانند تغییرات صحیح را به زندگی خود ببرند.

بنابراین در مواردی که مشاهده کردید که مشاور شما از روش هائی استفاده می کنند که گویا می خواهد به جای شما تصمیم گرفته و یا عمل کند، بدانید که باید از خدمات مشاور دیگری بهره ببرید.

چه کسی صلاحیت کار به عنوان مشاور زناشوئی را دارد؟

متخصص مشاوره زناشوئی فردی است که حداقل دارای مدرک کارشناسی ارشد در مشاوره خانواده، مشاوره توانبخشی و یا روان شناسی بالینی با گرایش خانواده درمانی باشد. به علاوه دارای پروانه فعالیت از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره است و در مرکز مشاوره، یا درمانگاه های شبکه سلامت دارای مجوز فعالیت به ارائه خدمت مشغول است. مشاوران زناشوئی طبق معیارهای اخلاق حرفه ای و نیز اصول فنی ارائه خدمات مشاوره، ملزم به حفظ اسرار مراجعین خود هستند. آنها اجازه ندارند تا هیچ اطلاعاتی را بدون اجازه شما با همسرتان در میان بگذارند یا آنرا به هیج مرجع دیگری بدهند. آنها اجازه ندارند بگونه ای رفتار کنند که گویا بیش از شما به مسائل شما وقوف دارند یا بیش از شما، شما را می شناسند. هر جا چنین رفتارهائی را مشاهده کردید به نظر می رسد همان موقعی است که باید مشاور خود را عوض کنید.

علل اصلی مراجعه به مشاوره زناشوئی

برخی از مسائلی که ممکن است همسران برای آنها به مشاور زناشوئی مراجعه کنند عبارتند از:

– مشکلات ارتباطی و حرف زدن با یکدیگر

– اختلاف نظر و تعارض در مورد روش فرزند پروری

– اختلاف نظر در مورد نوع و نحوه ارتباط با خانواده هر یک از همسران

– مشکلات در رابطه جنسی

– مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد و اعتیاد

– مشکلات مربوط به بد اخلاقی، خشم و پرخاشگری و آزار عاطفی یا جسمی همسر

–  برخی مشکلات روان شناختی هر یک از همسران که باعث ناراحتی دیگری می شود.

– مشکلات ناشی از بی وفائی همسر

یک نکته قابل تأکید این است که مشاوره زناشوئی اگر چه جزو مداخله های روان شناختی کوتاه مدت طبقه بندی شده است، اما اغلب برای رسیدن به نتیجه دلخواه، حداقل به ده جلسه (هفته ای یک بار) نیاز است.

این نیز شایان ذکر است که اگر چه حضور هر دو همسر در فرایند مشاوره بسیار مطلوب است، اما تأثیر مشاوره زناشوئی منوط به حضور همزمان هر دو در تمامی جلسات نیست. در عین حال در مواردی که یکی از همسران به هر دلیلی از همکاری با فرایند مشاوره سرباز می زند یا به دلایل شغلی یا هر دلیلی دیگری قادر به شرکت در فرایند مشاور نیست، حضور و پیگیری یکی از همسران نیز تأثیرات مثبت بسیار زیادی بر رابطه همسران به جای گذاشته است. به خاطر داشته باشید که فرایند اطمینان پیدا کردن به مشاور زمان بر است. اگر در ابتدای کار نتوانستید به راحتی با او صحبت کنید و از ناگفته ها بگویید، جای تعجب نیست. کمی صبر و تکرار ملاقات، مسئله را حل خواهد کرد.

روش و ابزارهائی که مشاوران زناشوئی بکار می برند

 – مصاحبه های تخصصی

– فنون تخصصی تشخیص مشکلات و بازسازی روابط همسران

– ابزارهای سنجش پرسشنامه ای از نوع کاعذ و قلم یا رایانه مبنا

– و گاه نیز مشاهده مستقیم رفتار تعاملی همسران در محل برگزاری جلسات مشاوره

– استفاده از امکان ارجاع به سایر متخصصان حوزه سلامت نظیر متخصصین زنان، اورولوژی، روان پزشکی، مغزو اعصاب و مددکاری و استفاده از خدمات یا اطلاعات تخصصی آنها در ارزیابی و درمان مشکلات مبنائی در روابط زناشوئی.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی


کلیه حقوق این وب سایت مربوط به مرکز مشاوره معین می باشد.