مرکز مشاوره معین : مشاور تخصصی شما در تمام لحظات زندگی | لطفا صبر کنید ...



وبلاگ

لیست کلاسیک

Funeralflowers-GettyImages-104304949-5a3deb0c4e46ba0036947fc8-e1519937678708.jpg

مرگ جزء جدایی ناپذیر و به تعبیری قطعی ترین رویداد زندگی هر فرد پس از تولد او محسوب می شود. در کنار تجربه های شخصی زندگی، هر مشاوری در موقعیت حرفه ای خود بالاجبار در معرض مشاوره جویی افرادی قرار دارد که یا نگران نحوه ی مواجهه ی نزدیکان خود با رویداد مرگ عزیزی هستند و یا خود را ناتوان از مدارای کارآمد با تبعات مرگ ناگهانی و یا تدریجی عزیزی ارزیابی کرده اند. به طور معمول، سهم بیشتری از مشکلات گروه اول مراجعین را نگرانی آنها نسبت به واکنش های روانی خردسالان اطرافشان نسبت به رویداد مرگ تشکیل می دهد. به همین ترتیب آموزگاران و مربیان پرورشی مدارس نیز با توجه به شمار زیاد کودکانی که با آنها سرو کار دارند، هرساله با عده ای از دانش آموزان روبرو می شوند که در اثر مرگ، فرد با اهمیتی را در محیط زندگی خود از دست داده اند و این در حالی است که شاید بیشترین فشار را در این مواقع، والدین یا سرپرستان این گروه از کودکان تجربه می کنند و بیش از همه نیازمند آگاهی از نحوه ی واکنش روانی کودکان سنین مختلف در مواجهه با واقعیت مرگ نزدیکان و نیز دانستن روش های درست مواجهه با واکنش های کودکان هستند.

واقعیت این است که واکنش کودکان در مواجهه ی با مرگ نزدیکان ، با آنچه در بزرگسالان وجود دارد، بسیار متفاوت است. در سنین کودکی نیز برداشت کودکان از مرگ متناسب با سن و سال آنها فرق می کند. کودکان سنین پیش دبستانی مرگ را به عنوان یک پدیده ی موقتی و قابل بازگشت تلقی می کنند، برای مثال تا سنین 3 سالگی مفهوم مرگ برای کودک غیرقابل درک است. آنها بین سنین 3 تا 5 سالگی، مرگ را به عنوان یک مسافرت طولانی تلقی می کنند و غیر قابل بازگشت بودن آن برایشان قابل فهم نیست. در این سنین مرگ معادل خواب تلقی می شود و اگر فرصت کافی برای صحبت در مورد مرگ را نیافته باشند و یا در اثر برخورد نارسای اطرافیان، اضطراب زیادی را تجربه کرده باشند، ممکن است دچار مشکلات حین خواب و به خواب رفتن گردند. آنها ممکن است نبودن فرد با اهمیت در زندگی را به رفتار غلط خود نسبت دهند و خود را مسئول آن بدانند، بنابراین احساس گنا زیادی بکنند. گاه این احساس گناه کردن ها ممکن است مشکلات جدی در توانایی حفظ آرامش خود، خوابیدن، غذاخوردن و برقراری و حفظ ارتباط با همسالان و بزرگترها را به جای بگذارد.

در سنین 5 تا 8 سالگی برداشت کودک نسبت به مرگ بیشتر از گذشته شبیه افراد بزرگسال می شود، ولی بیشتر کودکان در این سنین هنوز تصور می کنند که این مسأله هرگز در مورد آنها و یا افراد دیگری که آنها می شناسند، روی نخواهد داد. پس از سنین 8 یا 9 سالگی، تقریبا اغلب کودکان می دانند که مرگ بدون بازگشت است و هر آن ممکن است برای خود آنها اتفاق بیفتد. در این سنین کودک علاوه بر اضطراب ناشی از در دسترس نبودن فرد محبوب، دچار اضطراب نیستی خویش نیز می شود. به علاوه تا حدودی قادر است غم و اندوه و اضطراب نزدیکان را پس از رویداد احتمالی مرگ خویش پیش بینی کرده، از آن نیز متأثر گردد. در سنین بعد از 12 سال، علاوه بر موارد فوق، اضطراب نیمه کاره ماندن کارها، تنها ماندن عزیزان، و سرانجام ابهام سفر مرگ، به وضوح در نوجوان قابل مشاهده است.

اگرچه نحوه ی بروز این اضطراب ها ممکن است با بزرگسالان تفاوت های اساسی داشته باشد. مرگ نزدیکان می تواند غم و اندوه فراوان، ناامیدی و خشم زیادی را به بار آورد. وقتی عزیزی از میان خانواده ای رخت برمی بندد، علاوه بر ضربه ی عاطفی و سردرگمی که ممکن است پس از این واقعه به طور مستقیم به کودک دست بدهد، ناراحتی سایر اطرافیان سوگوار و عوارض عاطفی که آنها تجربه می کنند نیز باعث می شود که از میزان مراقبت و حمایت کنندگی شان نسبت به کودک کاسته شود و این خود موجب افزایش سردرگمی و اضطراب کودک می گردد. بی تفاوتی احتمالی و یا واکنش خفیف عاطفی برخی از کودکان، به خصوص در سنین پایین، تا چند هفته پس از مرگ یکی از عزیزان، لزوما پدیده ای غیرطبیعی و نابهنجار نیست و این شاید به خاطر عدم درک کامل آنها از بازگشت ناپذیری فرد متوفی و یا ناتوانی در پیش بینی پی آمدهای منفی آن باشد. اما در مواردی که این بی تفاوتی یا انکار مرگ طول بکشد و یا بروز واکنش های غمگینی بیش از حد به تأخیر بیفتد، می تواند در آینده مشکلات بسیار جدی تری را بوجود آورد.

در موقع تدفین، اگر کودک از شرکت در مراسم بترسد، نباید او را به این کار مجبور کرد. بدیهی است که مشارکت دادن او در مراسم ختم، شب هفت و چهلم و نیز چیدن سفره و … در تسریع ایجاد حالت تعادل مؤثر است. در این شرایط باید به کودک فرصت داد تا به راحتی عزاداری و گریه کند، از خاطراتش با فرد متوفی سخن بگوید و احساس محبت یا حتی کینه ای را که ممکن است نسبت به متوفی داشته باشد، مطرح سازد.

نکته ی بسیار مهم این است که برای کودکان زیر 12 سال، دیدن بدن متوفی توصیه نمی شود و اطرافیان باید ( به خصوص در مواردی که به هر علت جسد از حالت طبیعی خود خارج شده است) از این کار ممانعت به عمل آورند.

با توجه به این نکته که پرخاشگری های کودک ( و حتی بزرگسال) اغلب ناشی از ناکامی آنها در ارضای نیازهای اساسی است و از آنجا که فرد متوفی ارضاء کننده ی بسیاری از نیازهای اساسی، امنیت مادی و عاطفی کودک بوده است، فقدانش به عنوان یک ناکامی عمده می تواند در کودک پرخاشگری زیادی تولید نماید. بدیهی است اگر این پرخاشگری بیش از حد دوام یابد، و یا از شدت خیلی بالایی برخوردار باشد، یاری جستن از یک روان شناس کودک ضروری است. گاهی پس از مرگ والد، برخی از کودکان شروع به بروز رفتارهای کودکانه تر از آنچه متناسب با سن و سال واقعی شان است، می کنند. در این موارد رفتارهای بچگانه تر، وابستگی در غذاخوردن، تلاش برای جلب توجه اطرافیان و نیاز شدید به در آغوش کشیده شدن و حتی بچگانه صحبت کردن در آنها به وضوح دیده می شود.

وقتی که سن کودک خیلی کم است، به دلیل خودمداری که در درک پدیده ها دارد، علت هر آنچه را که در اطرافش روی می دهد، به خود نسبت می دهد ( تا حدود 7 سالگی) . در این هنگام او به احتمال زیاد تصور می کند که سبب اصلی مرگ فرد متوفی، خود اوست. بدیهی است احساس گناه ناشی از این فکر می تواند بسیار اضطراب آور باشد. این اضطراب، خود را در قالب علائم رفتاری متعدد نشان می دهد. اگر این اضطراب دوام یابد، خطر بسیار عمده ای برای سلامت روان محسوب می شود.

 

نکات مهم

کودک و مرگ نزدیکان

براساس آنچه گفته شد، وقتی با کودکی مواجه می شویم که فرد با اهمیتی را در زندگی خود از دست داده است، می باید به نکات کلی زیر توجه داشته باشیم:

1- کودکان بین 3 تا 5 سال تصور می کنند که فرد متوفی به سفر رفته است.

2- کودکان 5 تا 8 سال تا حدی به مفهوم سفر بی بازگشت توجه دارند، اما ممکن است به هیچ وجه علائم عزاداری از خود بروز ندهند.

3- پس از 8 سالگی مفهوم بی بازگشت بودن مرگ در کودک مستقر می شود.

4- کودکان پس از 12 سالگی، مفهوم نسبتا کاملی از مرگ دارند، ولی ابعاد واکنش های عاطفی آنها می تواند با بزرگسالان تفاوت داشته باشد. مثلا کمتر بگویند، راحت تر غذا بخورند و جتی پر فعالیت تر از قبل به نظر برسند.

5- تقریبا در تمامی مراحل فوق آنچه می تواند مشترک باشد، اضطراب ناشی از ندیدن فرد محبوب است.

6- تا سن 8 سالگی باید مراقب بود که به کودک پیام هایی که حاکی از سفر موقت فرد متوفی است، صادر نشود. زیرا او را منتظر رویدادی خواهد کرد که هیچگاه به وقوع نخواهد پیوست و سازگاری او را با پی آمدهای مرگ تأخیر می اندازد. پس از 12 سالگی نیز کودک به خودی خود می داند که بازگشتی در کار نیست.

7- وقتی فرد متوفی جزو والدین کودک است، اضطراب بی پناهی و فقدان حمایت در کودک آشکارا دیده می شود. لذا در هر سنی که قرار دارد، وجود فردی که با وجود سوگواری بتواند نیازهای پیوستگی و حمایت جویی کودک را پاسخ دهد، ضروری است. شاید به علت شدت حالات انفعالی والد باقی مانده، بهترین کس برای این کار او نباشد، باید در این زمینه حساس بود.

8- باید به کودک فرصت داد تا بدون شرم، ترس و انکار، هیجانات مثبت و منفی خود را به راحتی بروز دهد. در این مواقع وجود بزرگسالی که قادر است در حین نشان دادن اندوه خود، با آرامش به حرف های کودک گوش دهد، او را نگاه کند و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم او را حمایت کند، ضروری است.

9- توصیه ی جدی می شود که از مواجهه ی کودک با کالبد در حال غسل و یا دفن متوفی ممانعت به عمل آید ( به خصوص در سنی زیر 12 سالگی). به طور مکرر مشاهده شده است که متعاقب آن کابوس های شبانه، باورهای نادرست از زندگی و مرگ و ترس از خاک، خواب، تاریکی و زیرزمین در کودکان رشد کرده است.

10- در طی مراسم یادبود، همواره مسئولیت های اجرایی متناسب با توانایی های کودک به او محول شود.

11- اگر بروز علائم غم و اندوه و عزاداری، بیش از دو هفته در کودک به تأخیر افتاد، حتما با روان شناس و یا روان پزشک مشاور کودک ملاقات کنید.

12- آنچه در گذر سالم کودک از این وهله اهمیت دارد، واکنش صحیح اطرافیان است ک همتأسفانه در بسیاری از موارد به رغم وجود حسن نیت محض، بسیار پر اشتباه است. لذا ملاقات با مشاوران فوق الذکر می تواند شمار را یاری کند تا به کودک برای درک درست و کسب مسأله ی سازگاری مناسب مدد برسانید.

13- اگر کودک دانش آموز است، باید با مدرسه ی او تماس مستقیم برقرار کرد. شرایط را با مدیر، مربی پرورشی، مشاور و از همه مهمتر آموزگار او در میان گذاشت.

14- کارکنان مدرسه می توانند از طریق دادن فرصت کافی به دانش آموز برای برقراری مجدد سازگاری، بیشترین کمک را بکنند باید در این مواقع به خاطر داشت که مشاهده ی افت تحصیلی موقت و عملکرد نامطلوب تحصیلی در دانش آموز، پدیده ی عجیبی نیست. دادن فرصت به دانش آموز برای صحبت کردن از خاطره ی متوفی، ابراز همدردی دوستان و معلمان با او، بسیار دلگرم کننده است.

15- آموزگار این دانش آموزان باید مراقب باشد که در عین ابراز اندوه خود به کودک و دادن فرصت گفت و گو به او برای طرح مسأله و حمایت از او برای ابراز نگرانیها، غم ها و هیجانات منفی اش، از بزرگ کردن مسأله بپرهیزد. گاهی اوقات دانش آموزی که تاب ه حال خود را در مرکز توجه دیگران احساس نمی کرده است، ممکن است متمایل به بروز احساسات اغراق آمیز و دوام آن برای جلب توجه شود.

16- و سرانجام، به خاطر داشته باشیم که به جای کودک نمی توانیم وضعیتی را تجربه کنیم، بلکه فقط می توانیم در کنار او، تسهیل کننده ی تجربه ی گذار او از فاجعه باشیم. بدیهی است این کار توسل به خدا و زمان می خواهد، پس شکیبایی خود را از دست ندهیم.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پرتال جامع علوم انسانی


images-21.jpg

واژه افراد با نیازهای ویژه برای اشاره به گروه گسترده ای از شرایط انسانی استفاده می شود که طی آن افراد به دلایل مختلف دچار مشکلاتی هستند که نیاز های ویژه ای را برای آنها ایجاد می کند. کودکان استثنائی یکی از این گروه ها محسوب می شوند.  متاسفانه غالباً شناخت درستی از کودکان استثنائی وجود ندارد و حتی گاه با دیدی تحقیز آمیز به آن نگریسته می شود. در این مقاله به کودکان استثنائی یا اصطلاح صحیح تر کودکان با تأخیر رشد ذهنی پرداخته می شود.

بعضی ها گمان می کنند تشخیص تأخیر رشد ذهنی فقط زمانی درست است که هوش فرد از میزان طبیعی پایین تر باشد و فکر می کنند که اغلب این کودکان قادر به یادگیری نبوده و نمی توانند از خود مراقبت کنند. واقعیت این است که تشخیص تأخیر رشد ذهنی در مورد یک فرد، منوط به وجود توأم دو ویژگی ست. اول آنکه بهره هوشی فرد پایین تر از متوسط بوده و دوم اشکالاتی در تطابق فرد با مسائل روزمره زندگی اش به چشم بخورد، به نحوی که قادر نباشد کارهای اولیه و ضروری یک زندگی نسبتا خودکفا را فرا گیرد. با این وجود، اغلب کودکانی که بهره هوشی کمتری دارند نیز قادرند چیزهای زیادی بیاموزند. می توانند مانند بزرگسالان زندگی نسبتا مستقلی برای خود تشکیل دهند و مهمتر اینکه، آنها نیز می توانند مانند هرکس دیگری از زندگی لذت ببرند.

آنها نیز می توانند مانند هرکس دیگری از زندگی لذت ببرند.

در گذشته به والدینی که دارای کودک استثنائی بودند، توصیه می شد که فرزندانشان را به مؤسسات مخصوص نگهداری کودکان استثنائی بسپارند. ولی در حال حاضر این شیوه منسوخ شده است. اکنون توصیه می شود تا این قبیل کودکان در خانواده های خویش باقی بمانند تا بتوانند در زندگی اجتماعی نیز شرکت کنند. البته قانون نیز تضمین می کند که هزینه های تعلیم و تربیت و خدمات مورد نیاز این کودکان از منبع درآمدهای عمومی و توسط دولت تأمین شود.

کودک ممکن است به طور همزمان از مسائل جسمی و هیجانی دیگری نیز رنج ببرد. این کودکان گاهی ممکن است دچار اختلالاتی در بینایی، شنوایی، و گویایی باشند به نحوی که حتی نتوانند از همان مقدار توانایی ذهنی که دارند استفاده مطلوب کنند.

ارزیابی جامع و کامل ناتوانی و یا توانایی های جسمی، روانی این کودکان، یکی از ضروری ترین اقداماتیست که همواره باید انجام شود. از آنجایی که هیچ متخصصی نیست که بتواند تمامی ابعاد وچود آدمی را به تنهایی ارزیابی کرده و به درمان آن اقدام کند، بنابراین استفاده از متخصصان مختلف و بهره گیری از همکاری آنان امری ضروریست، استفاده از تست های مختلف پزشکی و نورولوژیک، آزمون های شنوایی، بینایی و جسمانی نیز در کمک به این کودکان بسیار مفید و ضروری اند.

بهره هوشی پایین به معنی از دست رفتن همه چیز نیست. معمولا این افراد دارای جنبه های مثبتی هستند که باید توسط متخصصین شناسایی شده و از آنها بهترین استفاده ها به عمل آید.

متأسفانه یکی از پیامدهای متداول تأخیر رشد ذهنی ، بخصوص انواع خفیف تر آنها که کودک آنقدر باهوش هست که خود را با اطرافیان و همسالان خود مقایسه کند و گوشه و کنایه های اطرافیان خود را دریابد، اختلالات عاطفی هیجانی است. این کودکان اغلب تلاش می کنند تا خود را به پای همسالان برسانند، اما به دلل کندآموزی یا ناتوانیشان در آموختن هر آنچه که بقیه می آموزند، احساس شکست کرده، مضظرب، گوشه گیر و سرخورده از ایجاد ارتباط اجتماعی می شوند.  ازآنچائی که آنها کمتر می توانند از طریق مهارت های زبانی احساس های غمگینی و نگرانی خود را بیان کنند، حالات افسردگی آنها به زودی تبدیل به واکنش های رفتاری دیگری شده و مشکلات رفتاری جدیدی را، مثلا در مسائل مربوط به خورد و خواب از خود نشان می دهند. هرچه تأخیر رشد ذهنی زودتر تشخیص داده شود، طبیعی ست که برای کمک به مبتلایان، امکان بیشتری وجود دارد.

راه های درمانی:

برخلاف عقیده عامه، دارودرمانی مؤثرترین روش درمان عوارض عقب ماندگی نیست و همواره لازم است تا از روش های توانبخشی، رفتار درمانی،کمک آموزشی و نیز مشاوره خانواده نیز سود برد.

 

بنابراین به طور کلی باید گفت:

1- تاخیر رشد ذهنی دارای درجاتی ست که از خفیف تا خیلی شدید تغییر می کند.

2-  تاخیر رشد ذهنی به معنی از دست رفتن همه چیز نیست. معمولا  این افراد دارای جنبه های مثبتی هستند که باید توسط متخصصین شناسایی شده و از آنها بهترین استفاده ها به عمل آید.

3- علل ژنتیک، بیماری، ضربه و  علل فرهنگی و فقر محیط یادگیری از جمله عوامل ایجاد تاخیر رشد ذهنی هستند.

4- بیشتر افراد مبتلا به تاخبر رشد ذهنی قادرند تا مهارت های لازمه ی یک زندگی  نسبتاً مستقل را بیاموزند.

5- برخی از افراد دچار تاخیر رشد ذهنی قادرند تا تحصیلات مدرسه ای را زیر نظر متخصص به انجام رسانند.

6- تشخیص سایر عوارض جانبی تاخیر رشد ذهنی ها، مثل اختلالات بینایی، شنوایی و گویایی، اقدام جهت درمان با توانبخشی این مشکلات، در حفظ بهداشت روانی آنان کاملا ضروریست و باید در این زمنیه اقدام شود.

7- اغلب کودکان با بهره ی هوشی نزدیک به طبیعی ( تاخیر رشد ذهنی خفیف) از مشکلات عاطفی و هیجانی رنج می برند که نیازمند درمان می باشند.

8- تشخیص و درمان تاخیر رشد ذهنی و عوارض آنها نیازمند تخصص های متعدد روانشناسی، تعلیم و تربیت ، توانبخشی و پزشکی ست.

9- مادر می بایست رکن کمک رسانی به این کودکان باشد. لذا حمایت از مادر، آموزش کافی او، وجود یک سیستم مشاوره در دسترس برای مواردی که او نیازمند اطلاعات جدید و یا بازنگری در رفتارهاست، و قوت قلب بخشیدن به او به منظور ادامه ی تلاش هایش در کلیه موارد کودکان با نیازهای ویژه الزامیست.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی برگرفته از ماهنامه ی تعلیم و تربیت استثنائی، شماره 1

 

مطالب مرتبط :

آشنایی با مشاوره توانبخشی

آشنایی با مشاوره کودک و نوجوان


child-counseling-amy-wine-counseling.jpg

مشاوره کودک و نوجوان نوعی از خدمات مشاوره است که سعی دارد، از بروز یا تشدید مشکلاتی که می توانند بر رشد، سازگاری و سلامت اجتماعی، هیجانی و شناختی کودکان و نوجوانان تأثیر منفی گذارند، پیشگیری کند.

فرایند مشاوره این امکان را برای کودک و نوجوان فراهم می کند، تا مشکلات سازگاری و یا بهم ریختگی و نابسامانی های هیجانی خود را در محیطی امن ابراز و برای پیدا کردن راه حل های آنها اقدام شود.

در فرایند مشاوره کودک و نوجوان از روش ها وفنون تخصصی متفاوتی استفاده می شود.

در مورد کودکان و متناسب با سن و سال او ممکن از از روش های مختلف نظیر: استفاده از گفتگو با خود کودک، مصاحبه با والدین، مصاحبه با معلم و مشاور مدرسه به فراخور سم و سال و مشکل کودک می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. در عین حال به دلیل رشد زبانی محدود تر کودکان در سنین پیش از دبستان و حتی گاه در سال های اولیه دوران تحصیل، متخصصان از روش هایی که تاکید کمتری بر کلام دارند نظیر: مشاهده بازی خودانگیخته کودک( بازی درمانی)، بازی نقش های برنامه ریزی شده، نمایش درمانی، مشاهده نقاشی های کودک و داستان هائی که در مورد این نقاشی ها می سازند و سایر روش هائی که به کودک فرصت ابراز آزاد افکار و احساساتش را در مورد خود و سایرین می دهد استفاده می شود. کمک به کودک تا بتواند موثر تر از قبل در مورد نیاز ها و ترس هایس حرف بزند و خواسته ایش را پاسخ بگیرد هدف اصلی فرایند مشاوره با کودک است.

از آنجائی که والدین یا سایر ایفا گران نقش والدی (مراقبت کنندگان) نقش بسیار مهمی در شناسائی نیازها و ناکامی ها و ترس ها کودک و نیز ارضا شدن نیاز ها و برطرف شدن مشکلات و تهدید ها  دارند، حضور و مشارکن آنها در فرایند مشاوره حیاتی است. گاه برطرف شدن مشکلات کودک مستلزم تغییر رفتار والدین و یا حتی درمان مشکلات هیجانی خود آنهاست که به عنوان بخشی از فرایند یاری رسانی به کودک باید مورد توجه مشاور قرار بگیرد.

از آنجائی که نوجوانان مهارت های کلامی رشد یافته تری از کودکان دارند، در فرایند مشاوره با آنان علاوه بر فنون کلی که در موردکودکان نام برده شد، از روش های مبتنی بر ارتباط کلامی نیز بیشتر از مشاوره کودک می توان استفاده کرد.

مشاوره برای نوجوانان و جوانان کم سن و سال می تواند به آنها کمک کند تا آگاهی بیشتری نسبت به  تجربه های احساسی خود پیدا کرده و قابلیت حل مسئله شان در مواجهه مسائل، موقعیت ها یا تعارض های درون فردی یا بین فردی بیشتر شود.

برخی از مواردی که نیاز است تا افراد بخاطر آن به مشاوره کودک و نوجوان مراجعه کنند عبارتند:

– نیاز والدین به آگاهی از شرایط و نیاز های رشد هیجانی، اجتماعی و شناختی کودک و نوجوان خود.

– نیاز والدین به ارزیابی عینی دانش و مهارت و سایر شایستگی های مورد نیاز خود برای زمینه سازی رشد و تربیت کودک و نوجوان خود.

– مشکلات انطباق با شرایط خانوادگی( نظیر سازگارب با خواهر و برادر، عضور تازه وارد، دوری،  مرگ یا مهاجرت عزیزان، نزاع و ناسازگاری های والدین و طلاق، بیماری های شدید م مزمن جسمی و یا هیجانی اعضا خانواده)

– مشکلات مربوط به سوء مصرف مواد و اعتیاد ( اعضا خانواده یا کودک و نوجوان)

– موضوع و قربانی آزار جسمی، روان شناختی و یا جنسی بودن.

–  وجود و  اختلالات رفتاری و هیجانی( نظیر:افسردگی، اضطراب، ترس های مرضی، اختلالات خوردن و…)

–  وجود رنج ناشی از بی هدفی، کمبود روحیه، دلمردگی، فقدان انگیزه و علاقه

– مشکلات انطباق با شرایط تحصیلی( نظیر ضعف تحصیلی، افت تحصیلی،  ناسازگاری با اولیا مدرسه، ناسازگاری رفتاری با همکلاسی ها و همسن ها، نیاز به کمک برای انطباق با تغییر محل تحصیل، انتخاب رشته تحصیلی و…).

-مشکل در روابط بین فردی و یا میل به بهبود آن

-مشکل در درک و کنترل نیاز های جنسی.

– مشکل در مدیریت خشم و پرخاشگری و هیجان خواهی.

– آماده شدن برای مواجهه کارآمد با دنیای پیچیده شغلی.

–  بهبود قابلیت مواجه شدن با نیاز های معنویت و نیاز ها یا بحران های معناجوئی.

خصوصیات یک مشاور کودک و نوجوان

مشاور کودک و نوجوان فردی است با حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد در یکی از رشته های مشاوره با گرایش های کودک و نوجوان، خانواده و یا روان شناسی بالینی که پس از گذراندن دوره های کارورزی نظارت شده زیر نظر متخصصان هیئت علمی دانشگاه مجوز فعالیت از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره کشور اخذ کرده است.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی


کلیه حقوق این وب سایت مربوط به مرکز مشاوره معین می باشد.