مرکز مشاوره معین : مشاور تخصصی شما در تمام لحظات زندگی | لطفا صبر کنید ...



وبلاگ

لیست کلاسیک

New-Project-5.png

 کتابخانواده درمانی ؛ مفاهیم اساسی، نظریه‌ها، فنون و نحوۀ کاربرد در مشکلات خاص

نویسنده : دکتر الن کار

مترجم : دکتر بهمن بهمنی ، نیره احمدی

موضوع: روان‌درمانی و مشاوره – خانواده درمانی، زوج درمانی

انتشارات ارجمند

تاریخ چاپ: 1398

 

معرفی کتاب خانواده درمانی

ارزیابی انتقادی مکاتب مهم خانواده‌درمانی، مدل عملی یکپارچه در زوج درمانی و خانواده‌درمانی، و مثال‌هایی از چگونگی استفاده از این مدل در طیفی از مشکلات رایج کودکان و بزرگسالان را در این کتاب خواهید یافت. همچنین یافته های پژوهشی در مورد اثربخشی خانواده درمانی و کاربست این یافته‌ها در حوزۀ اقدامات شواهد بنیان خلاصه وار بیان شده و مدل سه ستونه برای فرمول‌بندی مشکل و همچنین فرمول بندی موارد  استثنا بر روال (عدم مشکل) در بخش دوم کتاب همراه با مثال‌های بالینی آمده است.

 

“به ندرت کتابی اینچنین نوآورانه و متفاوت در حوزۀ خانواده‌درمانی می‌توان یافت که اینطور واضح و منسجم به مرور نظری و عملی مدل‌ها و رویکردهای اساسی این حوزه پرداخته باشد. وجه تمایز و  موفقیت این کتاب در اینست که پروفسور الن کار فقط به مرور نپرداخته، بلکه بر آن افزوده است، با مدل فرمول‌بندی‌ای که ارائه داده است در واقع از جمع‌بندی دیدگاه‌های متفاوت از نظریه، علم و عمل به روشی رسیده است که به خواننده یک “نقشۀ راه” می دهد تا طبق آن به درمان بپردازد. این کتاب گنجی ارزشمند است که چشم اندازهای بسیار بدیعی در حوزۀ درمانگری و نیز در تربیت درمانگر می گشاید”.

پروفسور توماس ال سکستون
 استاد و مدیر مطالعات خانواده و نوجوانان
 دانشگاه ایندیانا

مقدمه  مترجم

وقتی که حدود 10 سال پیش برای نخستین بار با متن انگلیسی کتاب آلن کار با عنوان “خانواده درمانی،مفاهیم، فرایندها و کاربرد” آشنا شدم و از آن برای پیش مطالعه به قصد تدریس نظریه های مشاوره خانواده و خانواده درمانی در گروه های روانشناسی بالینی و مشاوره استفاده کردم، به هیچ وجه تصور نمی کردم بخواهم آن را ترجمه و در اختیار دانشجویان قرار دهم. اما خیلی زود استقبال دانشجویان از محتوای فصولی که به تدریج ترجمه و بسته به محتوای درسی کلاس ها در اختیارشان می گذاشتم، من را به فکر ترجمه کامل کتاب انداخت.

از جمله دلایلم برای انتخاب این کتاب در آن موقع جامعیت کم نظیر ( اگر نگویم بی نظیر) کتاب بود. به عنوان مثال فصل یک این کتاب بحثی بسیار فشرده و البته به همان اندازه کامل در مورد معرفی مفهوم خانواده به عنوان یک سیستم و مفهوم چرخه ی زندگی فرد در خانواده را شامل است که تا آن زمان در هیچ متن موجود دیگری وجود نداشت و البته هنوز هم نیست.

دکتر بهمن بهمنی

مشاور و رواندرمانگر

دانشیار دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

برای خرید کتاب به آدرس اینترنتی زیر مراجعه فرمایید

لینک خرید کتاب 


New-Project-6-1200x675.png

مرکز مشاوره معین برگزار می کند: کارگاه تخصصی زوج درمانی هیجان مدار

مدرس : آقای امیر آقاجانی

( مشاور خانواده و زوج درمانگر – دانشجوی دکترا مشاوره دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی)

این کارگاه ویژه ی مشاوران و روانشناسان می باشد.

سرفصل های کارگاه:

  • بررسی و تشریح اصول و مبانی زوج درمانی هیجان مدار (EFT)
  • تشریح نظریه EFT درباره تغییر
  • آموزش گام به گام فرایند درمانی EFT
  • بررسی و مرور موضوعات تکمیلی و راه حل های مشکلات احتمالی در مسیر درمانگری

 

تاریخ شروع کارگاه : پنجشنبه 7 آذر 98

به مدت 20 ساعت ( 5 جلسه 4 ساعته) از ساعت 9 صبح تا 13 برگزار می گردد.

برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید:

0903-1251300

021-22632563


New-Project-3.png

 

کارگاه مقدماتی رویکردهای رواندرمانی وجودی در تاریخ 17-18 مرداد 1398، به مدت 16 ساعت در کلینیک معین برگزار شد.

جناب آقای دکتر بهمنی در این کارگاه به معرفی کلی  رویکردهای رواندرمانی منسوب به دیدگاه وجودی پرداختند. سرفصل های کارگاه، شامل مبانی مشترک فلسفه وجودی و مفاهیم اساسی، اصول و تعاریف اصلی نظریه های رواندرمانی برگرفته از رویکرد وجودی،بودند.

در آبان ماه 1398، در ادامه ی این کارگاه، کارگاه تخصصی تر برای معرفی رویکرد شناختی-وجودی که یکی از رویکرد های رواندرمانی وجودی می باشد در مرکز مشاوره ی معین برگزار خواهد گردید.

 

شرکت کنندگان کارگاه مقدماتی رواندرمانی های وجودی - دکتر بهمن بهمنی
شرکت کنندگان کارگاه مقدماتی رواندرمانی های وجودی – دکتر بهمن بهمنی

 


Funeralflowers-GettyImages-104304949-5a3deb0c4e46ba0036947fc8-e1519937678708.jpg

مرگ جزء جدایی ناپذیر و به تعبیری قطعی ترین رویداد زندگی هر فرد پس از تولد او محسوب می شود. در کنار تجربه های شخصی زندگی، هر مشاوری در موقعیت حرفه ای خود بالاجبار در معرض مشاوره جویی افرادی قرار دارد که یا نگران نحوه ی مواجهه ی نزدیکان خود با رویداد مرگ عزیزی هستند و یا خود را ناتوان از مدارای کارآمد با تبعات مرگ ناگهانی و یا تدریجی عزیزی ارزیابی کرده اند. به طور معمول، سهم بیشتری از مشکلات گروه اول مراجعین را نگرانی آنها نسبت به واکنش های روانی خردسالان اطرافشان نسبت به رویداد مرگ تشکیل می دهد. به همین ترتیب آموزگاران و مربیان پرورشی مدارس نیز با توجه به شمار زیاد کودکانی که با آنها سرو کار دارند، هرساله با عده ای از دانش آموزان روبرو می شوند که در اثر مرگ، فرد با اهمیتی را در محیط زندگی خود از دست داده اند و این در حالی است که شاید بیشترین فشار را در این مواقع، والدین یا سرپرستان این گروه از کودکان تجربه می کنند و بیش از همه نیازمند آگاهی از نحوه ی واکنش روانی کودکان سنین مختلف در مواجهه با واقعیت مرگ نزدیکان و نیز دانستن روش های درست مواجهه با واکنش های کودکان هستند.

واقعیت این است که واکنش کودکان در مواجهه ی با مرگ نزدیکان ، با آنچه در بزرگسالان وجود دارد، بسیار متفاوت است. در سنین کودکی نیز برداشت کودکان از مرگ متناسب با سن و سال آنها فرق می کند. کودکان سنین پیش دبستانی مرگ را به عنوان یک پدیده ی موقتی و قابل بازگشت تلقی می کنند، برای مثال تا سنین 3 سالگی مفهوم مرگ برای کودک غیرقابل درک است. آنها بین سنین 3 تا 5 سالگی، مرگ را به عنوان یک مسافرت طولانی تلقی می کنند و غیر قابل بازگشت بودن آن برایشان قابل فهم نیست. در این سنین مرگ معادل خواب تلقی می شود و اگر فرصت کافی برای صحبت در مورد مرگ را نیافته باشند و یا در اثر برخورد نارسای اطرافیان، اضطراب زیادی را تجربه کرده باشند، ممکن است دچار مشکلات حین خواب و به خواب رفتن گردند. آنها ممکن است نبودن فرد با اهمیت در زندگی را به رفتار غلط خود نسبت دهند و خود را مسئول آن بدانند، بنابراین احساس گنا زیادی بکنند. گاه این احساس گناه کردن ها ممکن است مشکلات جدی در توانایی حفظ آرامش خود، خوابیدن، غذاخوردن و برقراری و حفظ ارتباط با همسالان و بزرگترها را به جای بگذارد.

در سنین 5 تا 8 سالگی برداشت کودک نسبت به مرگ بیشتر از گذشته شبیه افراد بزرگسال می شود، ولی بیشتر کودکان در این سنین هنوز تصور می کنند که این مسأله هرگز در مورد آنها و یا افراد دیگری که آنها می شناسند، روی نخواهد داد. پس از سنین 8 یا 9 سالگی، تقریبا اغلب کودکان می دانند که مرگ بدون بازگشت است و هر آن ممکن است برای خود آنها اتفاق بیفتد. در این سنین کودک علاوه بر اضطراب ناشی از در دسترس نبودن فرد محبوب، دچار اضطراب نیستی خویش نیز می شود. به علاوه تا حدودی قادر است غم و اندوه و اضطراب نزدیکان را پس از رویداد احتمالی مرگ خویش پیش بینی کرده، از آن نیز متأثر گردد. در سنین بعد از 12 سال، علاوه بر موارد فوق، اضطراب نیمه کاره ماندن کارها، تنها ماندن عزیزان، و سرانجام ابهام سفر مرگ، به وضوح در نوجوان قابل مشاهده است.

اگرچه نحوه ی بروز این اضطراب ها ممکن است با بزرگسالان تفاوت های اساسی داشته باشد. مرگ نزدیکان می تواند غم و اندوه فراوان، ناامیدی و خشم زیادی را به بار آورد. وقتی عزیزی از میان خانواده ای رخت برمی بندد، علاوه بر ضربه ی عاطفی و سردرگمی که ممکن است پس از این واقعه به طور مستقیم به کودک دست بدهد، ناراحتی سایر اطرافیان سوگوار و عوارض عاطفی که آنها تجربه می کنند نیز باعث می شود که از میزان مراقبت و حمایت کنندگی شان نسبت به کودک کاسته شود و این خود موجب افزایش سردرگمی و اضطراب کودک می گردد. بی تفاوتی احتمالی و یا واکنش خفیف عاطفی برخی از کودکان، به خصوص در سنین پایین، تا چند هفته پس از مرگ یکی از عزیزان، لزوما پدیده ای غیرطبیعی و نابهنجار نیست و این شاید به خاطر عدم درک کامل آنها از بازگشت ناپذیری فرد متوفی و یا ناتوانی در پیش بینی پی آمدهای منفی آن باشد. اما در مواردی که این بی تفاوتی یا انکار مرگ طول بکشد و یا بروز واکنش های غمگینی بیش از حد به تأخیر بیفتد، می تواند در آینده مشکلات بسیار جدی تری را بوجود آورد.

در موقع تدفین، اگر کودک از شرکت در مراسم بترسد، نباید او را به این کار مجبور کرد. بدیهی است که مشارکت دادن او در مراسم ختم، شب هفت و چهلم و نیز چیدن سفره و … در تسریع ایجاد حالت تعادل مؤثر است. در این شرایط باید به کودک فرصت داد تا به راحتی عزاداری و گریه کند، از خاطراتش با فرد متوفی سخن بگوید و احساس محبت یا حتی کینه ای را که ممکن است نسبت به متوفی داشته باشد، مطرح سازد.

نکته ی بسیار مهم این است که برای کودکان زیر 12 سال، دیدن بدن متوفی توصیه نمی شود و اطرافیان باید ( به خصوص در مواردی که به هر علت جسد از حالت طبیعی خود خارج شده است) از این کار ممانعت به عمل آورند.

با توجه به این نکته که پرخاشگری های کودک ( و حتی بزرگسال) اغلب ناشی از ناکامی آنها در ارضای نیازهای اساسی است و از آنجا که فرد متوفی ارضاء کننده ی بسیاری از نیازهای اساسی، امنیت مادی و عاطفی کودک بوده است، فقدانش به عنوان یک ناکامی عمده می تواند در کودک پرخاشگری زیادی تولید نماید. بدیهی است اگر این پرخاشگری بیش از حد دوام یابد، و یا از شدت خیلی بالایی برخوردار باشد، یاری جستن از یک روان شناس کودک ضروری است. گاهی پس از مرگ والد، برخی از کودکان شروع به بروز رفتارهای کودکانه تر از آنچه متناسب با سن و سال واقعی شان است، می کنند. در این موارد رفتارهای بچگانه تر، وابستگی در غذاخوردن، تلاش برای جلب توجه اطرافیان و نیاز شدید به در آغوش کشیده شدن و حتی بچگانه صحبت کردن در آنها به وضوح دیده می شود.

وقتی که سن کودک خیلی کم است، به دلیل خودمداری که در درک پدیده ها دارد، علت هر آنچه را که در اطرافش روی می دهد، به خود نسبت می دهد ( تا حدود 7 سالگی) . در این هنگام او به احتمال زیاد تصور می کند که سبب اصلی مرگ فرد متوفی، خود اوست. بدیهی است احساس گناه ناشی از این فکر می تواند بسیار اضطراب آور باشد. این اضطراب، خود را در قالب علائم رفتاری متعدد نشان می دهد. اگر این اضطراب دوام یابد، خطر بسیار عمده ای برای سلامت روان محسوب می شود.

 

نکات مهم

کودک و مرگ نزدیکان

براساس آنچه گفته شد، وقتی با کودکی مواجه می شویم که فرد با اهمیتی را در زندگی خود از دست داده است، می باید به نکات کلی زیر توجه داشته باشیم:

1- کودکان بین 3 تا 5 سال تصور می کنند که فرد متوفی به سفر رفته است.

2- کودکان 5 تا 8 سال تا حدی به مفهوم سفر بی بازگشت توجه دارند، اما ممکن است به هیچ وجه علائم عزاداری از خود بروز ندهند.

3- پس از 8 سالگی مفهوم بی بازگشت بودن مرگ در کودک مستقر می شود.

4- کودکان پس از 12 سالگی، مفهوم نسبتا کاملی از مرگ دارند، ولی ابعاد واکنش های عاطفی آنها می تواند با بزرگسالان تفاوت داشته باشد. مثلا کمتر بگویند، راحت تر غذا بخورند و جتی پر فعالیت تر از قبل به نظر برسند.

5- تقریبا در تمامی مراحل فوق آنچه می تواند مشترک باشد، اضطراب ناشی از ندیدن فرد محبوب است.

6- تا سن 8 سالگی باید مراقب بود که به کودک پیام هایی که حاکی از سفر موقت فرد متوفی است، صادر نشود. زیرا او را منتظر رویدادی خواهد کرد که هیچگاه به وقوع نخواهد پیوست و سازگاری او را با پی آمدهای مرگ تأخیر می اندازد. پس از 12 سالگی نیز کودک به خودی خود می داند که بازگشتی در کار نیست.

7- وقتی فرد متوفی جزو والدین کودک است، اضطراب بی پناهی و فقدان حمایت در کودک آشکارا دیده می شود. لذا در هر سنی که قرار دارد، وجود فردی که با وجود سوگواری بتواند نیازهای پیوستگی و حمایت جویی کودک را پاسخ دهد، ضروری است. شاید به علت شدت حالات انفعالی والد باقی مانده، بهترین کس برای این کار او نباشد، باید در این زمینه حساس بود.

8- باید به کودک فرصت داد تا بدون شرم، ترس و انکار، هیجانات مثبت و منفی خود را به راحتی بروز دهد. در این مواقع وجود بزرگسالی که قادر است در حین نشان دادن اندوه خود، با آرامش به حرف های کودک گوش دهد، او را نگاه کند و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم او را حمایت کند، ضروری است.

9- توصیه ی جدی می شود که از مواجهه ی کودک با کالبد در حال غسل و یا دفن متوفی ممانعت به عمل آید ( به خصوص در سنی زیر 12 سالگی). به طور مکرر مشاهده شده است که متعاقب آن کابوس های شبانه، باورهای نادرست از زندگی و مرگ و ترس از خاک، خواب، تاریکی و زیرزمین در کودکان رشد کرده است.

10- در طی مراسم یادبود، همواره مسئولیت های اجرایی متناسب با توانایی های کودک به او محول شود.

11- اگر بروز علائم غم و اندوه و عزاداری، بیش از دو هفته در کودک به تأخیر افتاد، حتما با روان شناس و یا روان پزشک مشاور کودک ملاقات کنید.

12- آنچه در گذر سالم کودک از این وهله اهمیت دارد، واکنش صحیح اطرافیان است ک همتأسفانه در بسیاری از موارد به رغم وجود حسن نیت محض، بسیار پر اشتباه است. لذا ملاقات با مشاوران فوق الذکر می تواند شمار را یاری کند تا به کودک برای درک درست و کسب مسأله ی سازگاری مناسب مدد برسانید.

13- اگر کودک دانش آموز است، باید با مدرسه ی او تماس مستقیم برقرار کرد. شرایط را با مدیر، مربی پرورشی، مشاور و از همه مهمتر آموزگار او در میان گذاشت.

14- کارکنان مدرسه می توانند از طریق دادن فرصت کافی به دانش آموز برای برقراری مجدد سازگاری، بیشترین کمک را بکنند باید در این مواقع به خاطر داشت که مشاهده ی افت تحصیلی موقت و عملکرد نامطلوب تحصیلی در دانش آموز، پدیده ی عجیبی نیست. دادن فرصت به دانش آموز برای صحبت کردن از خاطره ی متوفی، ابراز همدردی دوستان و معلمان با او، بسیار دلگرم کننده است.

15- آموزگار این دانش آموزان باید مراقب باشد که در عین ابراز اندوه خود به کودک و دادن فرصت گفت و گو به او برای طرح مسأله و حمایت از او برای ابراز نگرانیها، غم ها و هیجانات منفی اش، از بزرگ کردن مسأله بپرهیزد. گاهی اوقات دانش آموزی که تاب ه حال خود را در مرکز توجه دیگران احساس نمی کرده است، ممکن است متمایل به بروز احساسات اغراق آمیز و دوام آن برای جلب توجه شود.

16- و سرانجام، به خاطر داشته باشیم که به جای کودک نمی توانیم وضعیتی را تجربه کنیم، بلکه فقط می توانیم در کنار او، تسهیل کننده ی تجربه ی گذار او از فاجعه باشیم. بدیهی است این کار توسل به خدا و زمان می خواهد، پس شکیبایی خود را از دست ندهیم.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پرتال جامع علوم انسانی


2.jpg

گروه سایکوآنکولوژی مرکز پیشگیری و کنترل سرطان آلاء (مکسا)

با همکاری مؤسسه بین المللی تحقیقات و آموزش فرانسه

و مرکز مشاوره معین برگزار کرد:

کارگاه کاربرد نظریه های روان درمانی در سایکوانکولوژی

 

? تاریخ برگزاری:   سوم، چهارم  آبان 1397

سوم و چهارم آبان ماه 1397، این کارگاه تحت نظر دکتر بهمن بهمنی دانشیار دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و همکاری خانم دکتر نوروز علی و خانم دکتر حجت برگزار شد.

به علت استقبال زیاد، این کارگاه در دو هفته ی آینده مجددا برگزار خواهد شد. برای اطلاع از نحوه ی ثبت نام در کارگاه به لینک روبرو مراجعه کنید:  کارگاه کاربرد نظریه های روان درمانی در سایکوانکولوژی

☎️ جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام از ساعت 16 الی 19 با شماره 09125303167 تماس حاصل فرمایید.

 

تعریف سایکوانکولوژی

سایکوانکولوژی یک مبحث بین رشته ای است که به تبعات روانشناختی بیماری سرطان مربوط می شود. در واقع به مباحث عوارض روانشناختی ابتلا به سرطان و درمان افراد درگیر بیماری سرطان می پردازد که شامل بیمار، مراقبین و درماندگان می شود. هدف از این رشته کمک به بیماران مبتلا به سرطان و خانواده های بیماران است تا با تبعات روانشناختی سرطان بهتر کنار آیند و دوره بیماری را با مشکلات روانشناختی و اجتماعی کمتری سپری کنند و مشکلات این دوره را راحت تر بپذیرند.

مهمترین سرفصل ها:

  • کلیات سرطان
  • جنبه های روانشناختی ابتلا به سرطان
  • کاربرد نظریه شناختی – وجودی در سایکوآنکولوژی
  • کاربرد نظریه آدلر در سایکوانکولوژی
  • کاربرد نظریه واقعیت درمانی در سایکوآنکولوژی
  • کاربرد نظریه گشتالت در سایکوانکولوژی

 

 

 


Substance-Abuse-and-Behavioral-Disorder.jpg

تجربه هیجانی یکی از جنبه های اصلی زندگی روانی اجتماعی انسان هاست. طبع زندگی به گونه ای است که نمی توان انتظار داشت که انسان ها در طی زندگی خود با موقعیت های رنج آور، ناراحت کننده، اضطراب زا و افسرده ساز مواجه نشوند. اما مشکل از زمانی شروع می شود که میزان و طول مدت دوام و تکرار این هیجانها بقدری شود که فرد را از سازگاری با ملزومات زندگی فردی و اجتماعی  دور کند. اختلالات هیجانی و رفتاری نوعی بی ثباتی هیجانی هستند که با ویژگی های زیر مشخص می شود.

– ناتوانی حاد یا مزمن دربرقراری و حفظ روابط بین فردی ارضا کننده با دیگران .

– ناسازگاری حاد یا مزمن رفتاری با شرایطی که در آن فشار یا تهدید خاصی وجود ندارد.

برخی از علائم رفتاری و احساسی که حاکی از وجود مشکلات هیجانی هستند، عبارتند از:

– احساس اندوه و گرفتگی خلقی به گونه ای که نا متناسب با شرایط و مقتضیات زیستی یا محیطی  باشد.

– ناتوانی در تفکر هدفمند یا ناتوانی در تمرکز

– ترس و  نگرانی ( ها) غیر موجه یا احساس گناه خیلی شدید

– نوسان خلق شدید و مکرر

– کناره گیری افراطی از دیگران

– کناره گیری افراطی از فعالیت های روزمره.

– خستگی مفرط، احساس دائمی کمبود توان و نیرو، مشکلات مداوم خواب.

– ناتوانی در مواجه شدن با مشکلات و فشار زاهای روزمره.

– مشکل در درک و ارتباط  کارآمد با موقعیت ها و مردم

– سوء مصرف و یا اعتیاد به الکل و موارد مخدر یا محرک

– تغییرات مشکل ساز قابل ملاحظه در عادات عذائی

– تعییر ات مشکل ساز قابل ملاحظه در شوق وعلائق جنسی.

– خشم شدید، خصومت یا بزهکاری.

– افکار تکرای و مداوم خودکشی.

– وجود افکار بریده از واقعیت( هذیان) و نجربه های حسی غیر واقعی( توهم).

– برخی مواقع نیز اختلالات هیجانی خود را به شکل مشکلات جسمی نظیر معده درد، کمردرد، سردرد، دردهای عضلانی و سایر مشکلات جسمی که بررسی های پزشکی برای آنها دلیل زیستی مشخصی نیافته اند، نشان می دهند.

شیوه برطرف کردن و درمان اختلالات هیجانی:

فرایند یاری رسانی حرفه ای به افرادی که از سطوح مختلف مشکلات هیجانی رنج می برند شامل چند مرحله اصلی است.

  1. بررسی احتمال وجود زمینه های زیستی شامل عوامل ژنتیک و اکتسابی آسیب های نورولوژیک و متابولیک ایجاد مشکلات هیجانی توسط روانپزشک یا متخصص مغزو اعصاب و اقدام برای دارو درمانی لازم.
  2. بررسی زمنه های روانی اجتماعی ایجاد مشکلات هیجانی نظیر فقر مهارت های انطباقی، فقرمهارت های ارتباط هیجانی، فقر مهارت های ارتباط اجتماعی، فقرمهارت های حل مسئله بین فردی و..
  3. بررسی احتمال وجود مشکلات روان شناختی زیر ساخت مشکلات هیجانی نظیر تثبیت در مراحل ابتدائی تر رشد هیجانی، اعتماد بنفس مغشوش، عزت نفس پایین، خود پنداره منفی، اهداف ایده آلی اغراقی و غیر منطقی، وجود باور های غلط، خطاهای شناختی آسیب زا، طرح واره های ناکارآمد و… .
  4. استفاده از خدمات حرفه های مشاوره و رواندرمانی برای کمک به فرد برای بر طرف کردن آنها.

 چه افرادی شایسته ارائه خدمات مشاوره و رواندرمانی به افراد مبتلا به اختلالات هیجانی هستند؟

– مشاور یا رواندرمانگر فردی است با حداقل تحصیل کارشناسی ارشد در رشته های مشاوره یا روان شناسی بالینی. او دوره های تکمیلی کارورزی را پس از دانش آموخته شدن از دانشگاه زیر نظر یک دکترای تخصصی در رشته های مشاوره و یا روان شناسی بالینی گذرانیده و در عین حال از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره کشور دارای پروانه فعالیت است.

– برخی از متخصصین روانپزشکی نیز که دوره های تکمیلی مشاوره و رواندرمانی را گذرانیده اند قابلیت ارائه خدمات مشاوره و رواندرمانی  را علاوه بر قابلیت های دارودرمانی مشکلات هیجانی دارا هستند.

* شایان ذکر است که به عنوان مشتری خدمات مشاوره و رواندرمانی این حق شما است که در هنگام مراجعه به متخصصان حرفه ای از آنها در مورد رویکرد نظری که از آن برای ارائه خدمت مشاوره و رواندرمانی استفاده می کنند و نیز سوابق آموزشی و مجوزهای حرفه ای مربوطه سوال نمایید.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی


download-1.jpg

اهمیت نظام خانواده و تأثیر سال های اولیه زندگی مشترک در شناخت همسران از یکدیگر موضوعی بود که در مصاحبه ی مؤسسه فرهنگی تبیان با جناب آقای دکتر بهمنی، مشاور و استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبشخی، تحت عنوان ” سه سال تلاش برای هم زبانی ” به آن پرداخته شد.

در ادامه جزئیات این مصاحبه آورده شده است.

 

تبیان : آقای دکتر بهمنی ، یکی از مشکلات زوج های جوان اختلافاتی است که با خانواده ی همسرشان پیدا می کنند ، چگونه باید این روابط را مدیریت کرد، تا مشکلی پیش نیاید؟

دکتر بهمنی بهمنی - مصاحبه - ازدواج

برای پاسخ گویی باید کمی از قبل تر شروع کنم. اول باید ببینم ازدواج چیست؟ ازدواج به چه چیزی منتهی می‌شود و آن چیزی که محصول ازدواج است، چه کارکردی دارد؟ که اگر تأمین نشود ناکارآمد خواهد بود.

ازدواج نقطه ی آغاز آن چیزی است که بعداً به آن زناشویی می گوئیم و زناشویی زمینه ی ایجاد آن چیزی است که به آن خانواده می‌گوییم. خانواده انواع مختلف دارد. امّا همه ی آنها با ازدواج شکل گرفته است. ما در خانواده به دنیا می آئیم و رشد می‌کنیم امّا قبل از آن یک روزی خانواده ای شکل گرفته بوده است.

تنها شکل مورد قبول و کارآمد شکل گیری خانواده ی جدید ازدواج است. ازدواجی که منجر می شود به فضای روابط دو نفره که خیلی زیباست و به آن می‌گوییم زناشویی.

ازدواج نقطه ی آغاز آن چیزی است که بعداً به آن زناشویی می گوئیم و زناشویی زمینه ی ایجاد آن چیزی است که به آن خانواده می‌گوییم.

در زبانهای دیگر واژه ای به زیبایی زناشویی نداریم زیرا به هر دو نقش زن و شوهری به طوری همزمان اشاره می‌کند. این واژه خیلی زیباست. زن در رابطه زناشویی یک نقش  و شوهر هم یک نقش است وگرنه قبل از آن صحبت از یک مونث و یک مذکر بود. نقش‌های زنانگی به معنی زن و همسر و نقش‌های شوهری به معنی مرد و همسر به معنی مجموعه رفتارهایی است که از این آدم در موقعیت خاص انتظار می‌رود. این نقش زنی و نقش مردی با هم می‌شود زناشویی که سازنده ی خانواده است.

اما خانواده چه کارکردی دارد،که اینقدر روی آن تاکید می شود. خانواده کارش مثل رَحِم است. کار رحم چیست؟ یک نطفه را تبدیل به جنین می‌کند و از آن حفاظت می‌کند تا جنین به دنیا بیاید و حتی اگر مشکلی برای جنین پیش بیاید کمک به ترمیم آن می‌کند ما وقتی از رحم زاییده می‌شویم نیازی به آن نداریم. زیرا رحم دومی ساخته می‌شود برای حفاظت از ما. جنس رحم دوم رفتار دو نفر است که کارشان نگه داری و حفاظت از ماست. دراین رحم دوم نوزاد تغذیه می کند، از او مراقبت می شود و در صورت بروز مشکل به آن کمک می کنند.

اما فرق آن با رحم مادر در این است که این بار، خود مرد (پدر) و زن (مادر) بعلاوه فرزند جزء ساختار این رحم هستند. رفتارشان فضایی ایجاد می‌کند که در آن فضا آنها هم حفاظت می‌شوند، تغذیه روحی و جسمی می‌شوند، رشد می‌کنند و اگر مشکلی برایشان پیش آمد در این فضا از آنها حمایت می شود.

ازدواج یک پیوند و قرارداد است بین دو نفر که حداقل رشد یافتگی را داشته باشند یعنی باید دو نفر با هم جمع شوند اما روی کلمه دو نفر تأکید می‌کنم، این یعنی یکی شدن دو نفر اشتباه است. این یک اختلال روانی است که فردیت و محدوده‌های فردی بین برود.

ازدواج ،ساختن یک واحد است اما یک واحد دونفره

متأسفانه در ازدواج برخی به دنبال این هستند که با دیگری یکی شوند. یک واحد ساخته می‌شود امّا یک واحد دو نفره. اگر معنی «نفر» را نفهمی، ازدواج را گم می‌کنی. در یک ازدواج خوب هر دو نفر سرویس می‌گیرند و رشد می‌کنند دلیل اینکه یک زوج خوب ارتباطشان ماندگار است، این است که نیازهای هم را ارضاء می‌کنند وقتی نیازها ارضا شود، افراد رشد یافته تر می‌شوند، هر چه رشد یافته تر شوند بی نظیرتر می‌شوند، هر چه بی نظیرتر شوند، تنهاتر می‌شوند و هر چه تنهاتر نیازشان به همدم و همصحبت بیشتر خواهد شد.

دکتر بهمن بهمنی - ازدواج 

در یک ازدواج کار آمد چون زن و شوهر هر کدام رشد می‌کنند، دو نفر  می‌شوند. ازدواج سالم حذف شدن یکی به نفع دیگری، دیده نشدن یکی در جوار آن یکی و… نیست، بروز کردن هر دوی آنهاست. هر چه بروز کنی و وضوح بیشتری پیدا کنی تفکیک بیشتری صورت می‌گیرد و فردیت بیشتری خواهی داشت پس در خانواده کار آمد فردیت‌های جا افتاده پذیرفته می شود. (این در حوزه فردی) است.

در حوزه ی خود خانواده؛ وقتی دو خانواده الف و ب وجود دارند. یک پسر از خانواده الف آمده است و یک دختر هم از خانواده ب آمده که با هم یک واحد جدید تشکیل می‌دهندو این خانواده نو پا هنوز جداره اش سست است.

خانواده باید اطلاعات بگیرد و بدهد تا خود را تنظیم کند و اطلاعات را در اختیار اعضاء هم بگذارد که رشد کنند این جداره که اطلاعات را می‌دهد و می‌گیرد، سخت افزاری نیست، نرم افزاریست.

شما فکر می‌کنید جداره های هر خانواده محصول چیست؟ چه چیزی خانواده را از دیگران جدا می‌کند؟ خانواده‌هایی را می‌شناسم که در خانه بسته است، پلاک مشخص است و کلید دارند امّا هر چه در خانواده می‌گذرد همه از آن با خبرند زیرا اطلاعتشان را به هر کسی می‌دهند، این خانواده نشتی دارد و انگار در خانه ی شیشه ای زندگی می‌کند. همه داخل خانه را می‌بینند و حق پیدا می‌کنند راجع به آن نظر دهند. این خانواده جداره ندارد. و همه داخل آن نفوذ می‌کنند.

برخی خانواده ها هم مثل سیاهچاله های کهکشانها هستند یعنی  از داخل آن نه اطلاعاتی بیرون می‌آید نه اگر اطلاعاتی وارد شد، بر می‌گردد اینها ایزوله هستند هر دوی آنها بد است.

خانواده باید اطلاعات بگیرد و بدهد تا خود را تنظیم کند و اطلاعات را در اختیار اعضاء هم بگذارد که رشد کنند این جداره که اطلاعات را می‌دهد و می‌گیرد، سخت افزاری نیست، نرم افزاریست. به شکل طبیعی اعضای خانواده باید برای اینکه خود را با خانواده جانبی تطبیق دهد باید اطلاعات رد و بدل کنند، راز به تدریج جدا شدن خانواده از طریق تنظیم اطلاعات ، فاز زائیده شدن می‌شود وقتی آدمی به دنیا می‌آید، مادر درد دارد. خود نوزاد هم مشکلاتی دارد که اگر رعایت نشود، حتی آسیب می‌بیند.

باید خیلی مراقب بود که جنین دیر به دنیا نیاید. اگر طول بکشد خطرناک است و جنین می‌میرد. برای همین اگر به طور طبیعی به دنیا نیاید، سزارین می‌کنند. ممکن است جنین زودرس حتی دو ماه زودتر به دنیا آمده باشد و با دستگاه نگهداری اش کنند اما دیررسی به ماه نمی‌کشد. چند روز طولانی تر شود باعث مرگ جنین و حتی مادر می‌گردد.

فرزندان هم در رحم والدین باید زائیده شوند. باید خانواده ی خود را تشکیل دهند. این رفتن هم مثل زایمان درد روانی دارد برای پدر و مادر زیرا از دست دادن تلقی می‌شود و نگرانی به دنبال دارد و زمان می برد تا عادت کنند. در این مدت شروع به کارهایی می‌کنند که ما به آن می گوئیم دخالت. اصولا والدین هم دلتنگ می شوند و هم از روی نگرانی شروع به آموزش می‌کنند. به فرزند خود برای زندگی جدید آموزش های رفتاری می دهند که در زندگی برایش ایجاد مشکل می کند.

این باعث می شود آقا و خانم دچار تعارض‌هایی بشوند. آنها در حال تحلیل شرایط جدید و وفق دادن خودشان با هم هستند. امّا یکی از بیرون آموزش متفاوتی برای نوع رفتار به آنها می دهد و سازگاری آنها خدشه دار می شود.اگر زوج جوان بلد نباشند به چه طریق اطلاعاتی که به آنها می‌رسد و از آنها بیرون می رود را تنظیم کنند ، منجر می‌شود دیگران یا زیادی فرصت برای دخالت داشته باشند یا احساس کنند کنار گذاشته شده اند و واکنش نشان ‌دهند.

ما سه سال اول زندگی زناشویی را در زوج‌های موفق سه سال تلاش برای همزبانی می گوئیم.

خود این مرحله که زن و شوهر یاد بگیرند که چگونه ارتباط برقرار کنند که هم والدین ناراحت نشوند و هم استقلال خود را از دست ندهند، زمان می‌برد. گاهی دو سه سال طول می‌کشد و بهای سنگینی هم باید برای آن پرداخت شود. ما باید به این افراد یاد دهیم که چگونه واحد دو نفره شان را جداره بدهند. که جنسش آهن نیست.

چگونه و چه حرفهایی را به طرفین شان منتقل کنند و اطلاعات ورودی را تفسیر کنند وچگونه با هم شریک شوند . این کار یک مهارت است که باید یاد داده شود تا این دو نفر یاد بگیرند به نفع هویت رابطه دو نفره شان ، جوری رفتار کنند که خانواه ها طرد نشوند امّا خودشان هم در آنها حل نشوند، دو سه سال هم طول می‌کشد.حتی اگر با آموزش باشد وگرنه هیچ وقت کسب نمی‌کنند.

دکتز بهمن بهمنی - ازدواج 2

ما سه سال اول زندگی زناشویی را در زوج‌های موفق سه سال تلاش برای همزبانی می گوئیم. در زوج های غیر موفق که هیچ  وقت همزبان نمی‌شوند و فقط یکدیگر را تحمل می‌کنند.

دختر و پسر زمانی در زمان انتخاب، بر اساس شباهت ها تمایل به ازدواج پیدا می کنند و متأسفانه آموزش داده نمی‌شود و بعد از ازدواج دو نفر با دیدن تفاوت‌ها فکر می‌کنند اشتباه کردند و تقاضای جدایی دارند.در صورتی که همه اول براساس شباهت‌ها ازدواج می‌کنند و بعد باید تفاوت‌ها را مدیریت کنند .

این پروسه زائیده شدن خانواده ی جدید از دو خانواده ی قدیم درد دارد، زمان براست اما مزایا دارد و اگر درست پیش رود ذوق و شوق هم ایجاد می‌کند. نتیجه اش می‌شود یک خانواده با هویت جدید، که باید فرهنگ خصوصی خودشان را هم بسازند. فرهنگ اختصاصی خودشان بر پایه ی ارزش‌های مشترک امّا برای ارزش‌های متفاوت هم باید فکری کرد. باید زمان صرف شود. یک تعداد در خانم تغییر کند و برخی در آقا. و ممکن است برخی هم متفاوت باقی بماند . اگر جز ارزش‌های بنیادین نباشد، ایرادی ندارد و خوب هم هست.

 

تفاوت نباید مشکل ساز باشد بیشتر مواقع تا وقتی فقط ارتباط دو نفر مطرح است ، زودتر به نقطه ی مشترک می رسند.به شرطی که مرامشان تبادل اطلاعات باشد. امّا اگر در مورد موضوع خاصی خانواده ی دو نفر هم بخواهند وارد شوند، رسیدن به فصل مشترک کمی دشوار می شود.

باید به زوج جدید یاد دهیم مسائل روزمره ی خودشان را فقط داخل خانواده حل کنند. روزهای اول سخت است چون عادت دارند در مورد همه ی موضوعات با خانواده ی خود گفتگو کنند .اگر در مورد نوع غذا و… باشد مشکلی ایجاد نمی‌کند امّا اگر ر مورد سبک زندگی باشد مشکل ساز می‌شود.

زوج جوان باید یاد بگیرند اگر والدین رفتار فرزندشان را پرروگی تلقی کرد چگونه عذرخواهی کنند و به آنها بگویند شما هنوز سرور مائید، دوستتان داریم امّا برخی خواسته هایتان را نمی توانیم عملی کنیم.

باید این دو نفر بفهمند در صورت لزوم از اشخاصی غیر از اعضای خانواده یا افرادی از خانواده با لفظ مشاور کمک بگیرند. هر دو باید به هم کمک کنند تا از خانواده ی قبلی خود زائیده شوند. ما باید به دختر و پسرها یاد دهیم بیائید زائیده شوید و  واحد مستقل خود را بسازید. یاد دهیم سخت است و مشکلات  در آن زیاد است ولی همه اینها باید با حسن نیت باشد. یاد بگیرند گاهی والدین شان ناراحت می‌شوند نه بدلیل پررویی آنها بلکه چون خلاف توقع والدین بوده است. یاد بگیرند اگر والدین رفتار فرزندشان را پرروگی تلقی کرد چگونه عذرخواهی کنند و به آنها بگویند شما هنوز سرور مائید، دوستتان داریم امّا برخی خواسته هایتان را نمی توانیم عملی کنیم.

 

تبیان : منظور شما از یک نفر دیگر کیست؟

انسان عاقل که می‌تواند دوست باشد، همکار باشد یا کسی در اطرافیان که خود زندگی موفقی دارد. از آن بپرسند که چنین مشکلی را  چطور حل کرده است؟ البته خیلی مهم است آن فرد عاقل باشد و از زندگی اش با خبر باشیم که خودشان خوب زندگی می‌کنند.

گاهی خود دو نفر با هم صحبت می‌کنند مثلاً خانم می‌گوید مادر شما چنین رفتاری دارد که من نمی‌پسندم… آقا نباید داد و فریاد کند. باید صحبت کنند و بعد به همسرش بگوید من به تو کمک می‌کنم تا مشکل رفع شود امّاطوری با مادرم رفتار نکن که ناراحت شود.

اونوقت آقا ممکن است خواسته ی همسرش را به زبان خودش به مادرش منتقل کند چون زبان مادر خود را بهتر می‌فهمد و بعد مادر ملزم به رعایت می‌شود بدون اینکه توهین تلقی کند. گاهی برای انجام چنین کاری باید چند ماه وقت صرف کند.

 

تبیان : اولین قدم بعد از ازدواج برای داشتن یک هویت خانوادگی مستقل چه باید باشد؟

اولین چالش بعد از ازدواج باید تطبیق فرد با خانواده ی خودش باشد و لازمه اش هماهنگی  زیاد همسران با هم است.

باید به جوان ما یاد داد سناریو بازی کنند نه با نیت تحمیق بلکه با نیت تعمیق رابطه.

فرمایش حضرت حق: مرا بپرستید و اطاعت کنید و به والدین نیکی کنید. نمی‌گوید عدالت بورزید و اطاعت کنید یعنی عدالت گاهی حکم می کند در مقابل بدی والدین رفتار تندی داشته باشم اما قرآن این را نمی پسندد.در هر شرایطی باید نیکی کنی ولی با رفتار صحیح می توانی آنها را مدیریت کنی. چون هیچ پدر و مادری بد فرزندشان را نمی خواهند .اگر ما طبق این فرمایش عمل کنیم، مشکلات در این حیطه حل خواهد شد.

 

 

مصاحبه بخش خانواده ایرانی مؤسسه فرهنگی تبیان با دکتر بهمن بهمنی 

تابستان 1390


images-21.jpg

واژه افراد با نیازهای ویژه برای اشاره به گروه گسترده ای از شرایط انسانی استفاده می شود که طی آن افراد به دلایل مختلف دچار مشکلاتی هستند که نیاز های ویژه ای را برای آنها ایجاد می کند. کودکان استثنائی یکی از این گروه ها محسوب می شوند.  متاسفانه غالباً شناخت درستی از کودکان استثنائی وجود ندارد و حتی گاه با دیدی تحقیز آمیز به آن نگریسته می شود. در این مقاله به کودکان استثنائی یا اصطلاح صحیح تر کودکان با تأخیر رشد ذهنی پرداخته می شود.

بعضی ها گمان می کنند تشخیص تأخیر رشد ذهنی فقط زمانی درست است که هوش فرد از میزان طبیعی پایین تر باشد و فکر می کنند که اغلب این کودکان قادر به یادگیری نبوده و نمی توانند از خود مراقبت کنند. واقعیت این است که تشخیص تأخیر رشد ذهنی در مورد یک فرد، منوط به وجود توأم دو ویژگی ست. اول آنکه بهره هوشی فرد پایین تر از متوسط بوده و دوم اشکالاتی در تطابق فرد با مسائل روزمره زندگی اش به چشم بخورد، به نحوی که قادر نباشد کارهای اولیه و ضروری یک زندگی نسبتا خودکفا را فرا گیرد. با این وجود، اغلب کودکانی که بهره هوشی کمتری دارند نیز قادرند چیزهای زیادی بیاموزند. می توانند مانند بزرگسالان زندگی نسبتا مستقلی برای خود تشکیل دهند و مهمتر اینکه، آنها نیز می توانند مانند هرکس دیگری از زندگی لذت ببرند.

آنها نیز می توانند مانند هرکس دیگری از زندگی لذت ببرند.

در گذشته به والدینی که دارای کودک استثنائی بودند، توصیه می شد که فرزندانشان را به مؤسسات مخصوص نگهداری کودکان استثنائی بسپارند. ولی در حال حاضر این شیوه منسوخ شده است. اکنون توصیه می شود تا این قبیل کودکان در خانواده های خویش باقی بمانند تا بتوانند در زندگی اجتماعی نیز شرکت کنند. البته قانون نیز تضمین می کند که هزینه های تعلیم و تربیت و خدمات مورد نیاز این کودکان از منبع درآمدهای عمومی و توسط دولت تأمین شود.

کودک ممکن است به طور همزمان از مسائل جسمی و هیجانی دیگری نیز رنج ببرد. این کودکان گاهی ممکن است دچار اختلالاتی در بینایی، شنوایی، و گویایی باشند به نحوی که حتی نتوانند از همان مقدار توانایی ذهنی که دارند استفاده مطلوب کنند.

ارزیابی جامع و کامل ناتوانی و یا توانایی های جسمی، روانی این کودکان، یکی از ضروری ترین اقداماتیست که همواره باید انجام شود. از آنجایی که هیچ متخصصی نیست که بتواند تمامی ابعاد وچود آدمی را به تنهایی ارزیابی کرده و به درمان آن اقدام کند، بنابراین استفاده از متخصصان مختلف و بهره گیری از همکاری آنان امری ضروریست، استفاده از تست های مختلف پزشکی و نورولوژیک، آزمون های شنوایی، بینایی و جسمانی نیز در کمک به این کودکان بسیار مفید و ضروری اند.

بهره هوشی پایین به معنی از دست رفتن همه چیز نیست. معمولا این افراد دارای جنبه های مثبتی هستند که باید توسط متخصصین شناسایی شده و از آنها بهترین استفاده ها به عمل آید.

متأسفانه یکی از پیامدهای متداول تأخیر رشد ذهنی ، بخصوص انواع خفیف تر آنها که کودک آنقدر باهوش هست که خود را با اطرافیان و همسالان خود مقایسه کند و گوشه و کنایه های اطرافیان خود را دریابد، اختلالات عاطفی هیجانی است. این کودکان اغلب تلاش می کنند تا خود را به پای همسالان برسانند، اما به دلل کندآموزی یا ناتوانیشان در آموختن هر آنچه که بقیه می آموزند، احساس شکست کرده، مضظرب، گوشه گیر و سرخورده از ایجاد ارتباط اجتماعی می شوند.  ازآنچائی که آنها کمتر می توانند از طریق مهارت های زبانی احساس های غمگینی و نگرانی خود را بیان کنند، حالات افسردگی آنها به زودی تبدیل به واکنش های رفتاری دیگری شده و مشکلات رفتاری جدیدی را، مثلا در مسائل مربوط به خورد و خواب از خود نشان می دهند. هرچه تأخیر رشد ذهنی زودتر تشخیص داده شود، طبیعی ست که برای کمک به مبتلایان، امکان بیشتری وجود دارد.

راه های درمانی:

برخلاف عقیده عامه، دارودرمانی مؤثرترین روش درمان عوارض عقب ماندگی نیست و همواره لازم است تا از روش های توانبخشی، رفتار درمانی،کمک آموزشی و نیز مشاوره خانواده نیز سود برد.

 

بنابراین به طور کلی باید گفت:

1- تاخیر رشد ذهنی دارای درجاتی ست که از خفیف تا خیلی شدید تغییر می کند.

2-  تاخیر رشد ذهنی به معنی از دست رفتن همه چیز نیست. معمولا  این افراد دارای جنبه های مثبتی هستند که باید توسط متخصصین شناسایی شده و از آنها بهترین استفاده ها به عمل آید.

3- علل ژنتیک، بیماری، ضربه و  علل فرهنگی و فقر محیط یادگیری از جمله عوامل ایجاد تاخیر رشد ذهنی هستند.

4- بیشتر افراد مبتلا به تاخبر رشد ذهنی قادرند تا مهارت های لازمه ی یک زندگی  نسبتاً مستقل را بیاموزند.

5- برخی از افراد دچار تاخیر رشد ذهنی قادرند تا تحصیلات مدرسه ای را زیر نظر متخصص به انجام رسانند.

6- تشخیص سایر عوارض جانبی تاخیر رشد ذهنی ها، مثل اختلالات بینایی، شنوایی و گویایی، اقدام جهت درمان با توانبخشی این مشکلات، در حفظ بهداشت روانی آنان کاملا ضروریست و باید در این زمنیه اقدام شود.

7- اغلب کودکان با بهره ی هوشی نزدیک به طبیعی ( تاخیر رشد ذهنی خفیف) از مشکلات عاطفی و هیجانی رنج می برند که نیازمند درمان می باشند.

8- تشخیص و درمان تاخیر رشد ذهنی و عوارض آنها نیازمند تخصص های متعدد روانشناسی، تعلیم و تربیت ، توانبخشی و پزشکی ست.

9- مادر می بایست رکن کمک رسانی به این کودکان باشد. لذا حمایت از مادر، آموزش کافی او، وجود یک سیستم مشاوره در دسترس برای مواردی که او نیازمند اطلاعات جدید و یا بازنگری در رفتارهاست، و قوت قلب بخشیدن به او به منظور ادامه ی تلاش هایش در کلیه موارد کودکان با نیازهای ویژه الزامیست.

 

دکتر بهمن بهمنی؛ دکترای مشاوره، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی برگرفته از ماهنامه ی تعلیم و تربیت استثنائی، شماره 1

 

مطالب مرتبط :

آشنایی با مشاوره توانبخشی

آشنایی با مشاوره کودک و نوجوان


کلیه حقوق این وب سایت مربوط به مرکز مشاوره معین می باشد.